- صفحه نخست
- زندگینامه
- مقالات
- اخبـار
- چند رسانه ای
- امور طلاب
- وجـوهات
- فلسفه خمس و زکات
- احکام خمس
- به تفکیک موضوع
- موارد تعلق خمس
- منفعت کسب
- مالى که از كسب به دست آورده
- مالی که از غير كسب به دست آورد
- مهر زن و عوض خلع و ارث
- ارث از کسی که خمس آن را نداده يا بدهكار است
- مالی که به واسطه قناعت از مخارج سال زياد بيايد
- مال كسى كه تمام مخارجش را ديگرى مى دهد
- درآمد حاصله از وقف خاص
- مالى كه فقير بابت خمس و زكات و صدقه گرفته يا از آن منفعتى برده
- خرید با عين پول خمس نداده
- خرید به ذمه و بهاى آن از پول خمس نداده
- اگر مالى را كه خمس آن داده نشده بخرد
- بخشیدن چيزى را كه خمس آن داده نشده
- مالی از كافر يا كسى كه به دادن خمس عقيده ندارد به شيعه برسد
- اول سال خمسى براى كسى كه شغل دارد و يا اتفاقاً منفعتى ببرد
- اداى خمس منفعت يا تأخير آن تا آخر سال و قمرى بودن سال
- کسی که سال خمسى دارد و در بين سال بميرد
- پائین آمدن قيمت جنسى كه براى تجارت خريده در آخر سال
- بالا رفتن قيمت جنسى كه براى تجارت خريده و تا بعد از سال نفروشد
- بالا رفتن قیمت در غیر مال التجاره مالى
- احداث باغ به قصد تجارت يا مصرف ميوه آن
- کاشت درخت بيد و چنار و مانند اينها
- كسى كه چند رشته كسب دارد
- خرج هائى كه براى به دست آوردن فايده مى شود
- آنچه از منافع كسب صرف در مخارج آن سال می شود
- مالى را كه به مصرف نذر و كفاره يا جايزه و هديه كرده
- جهيزيه دختر
- مالى را كه خرج سفر حج و زيارتهاى ديگر مىكند
- كسر مخارج سال از درآمد سال يا از مالی كه خمس آن واجب نيست
- آذوقه اى كه در آخر سال زياد آمده باشد
- اثاثيه و زیور آلات زنانه که احتياجش از آنها برطرف شده
- کسر مخارج از منفعت سال بعد
- خمس سرمایه
- کسر آنچه از سرمایه خرج کرده از منفعت آخر سال
- کسر سرمایه تلف شده از منافع قبل از تلف
- تهیّه مالی که از بین رفته از منفعتى كه به دست مى آيد
- حكم كسر و اداى قرضش از منفعت
- کسر قرض از منافع سال بعد و حکم ادای آن
- قرض براى چيزى كه به آن احتياج ندارد اداى آن از منافع سال
- اداى خمس از همان چيز يا به مقدار قيمتش از پول رايج
- تصرف در مالى كه خمس آن را نداده
- به ذمه گرفتن خمس و تصرف در آن
- مصالحه كردن با حاكم شرع و به ذمه گرفتن آن
- شريكی که خمس سرمايه شركت را ندهد
- خمس منافع بچّه
- مالى که از کسى به دست آورد كه خمسش را نداده يا شك در ادای او دارد
- خرید چيزى كه از لوازم و مخارج ساليانهاش حساب نشود
- بالا رفتن قیمت ملکی که با پول خمس نداده خریده
- حساب كسى كه از اول تكليف خمس نداده
- حقوق بازنشستگى و يا مبلغى كه به عنوان بازخريد كار داده مى شود
- جوايزبانکی كه به پس اندازها تعلّق مى گيرد
- منفعت کسب
- مصارف خمس
- موارد تعلق خمس
- به تفکیک مراجع
- به تفکیک موضوع
- احکام زکات
- احکام کفاره
- احکام صدقات و رد مظالم
- استفتائات مربوطه
- درگاه پرداخت
- شماره حساب
- مراجع تقلید
- أهلُ الذّکر
- قوانین و مقررات
- درباره ما
- ارتباط با ما
احکام زکات آیت الله بهجت
احکام زکات آیت الله بهجت
احکام زکات مرجع عالی قدر آیت الله بهجت
در نه چیز زکات واجب است:
یک- گندم. دوم- جو. سوم- خرما. چهارم- کشمش. پنجم- طلا. ششم- نقره. هفتم- شتر. هشتم- گاو. نهم- گوسفند
اگر کسی مالک یکی از این چیزها باشد وبا شرایطی که بعداً گفته می شود باید مقداری که معین شده به یکی از مصرف هایی که دستورداده اند برساند
«سُلْت» که دانه ای است به نرمی گندم و خاصیت جو را دارد «عَلَس» که مثل گندم استو خوراک مردم صنعا می باشد در صورتی که به آنها جو و گندم بگویند زکات دارد و در غیر این صورت زکات در آن واجب نیست.
شرایط وجوب زکات
«١۴۶۶» زکات در صورتی واجب میشود که مال به مقدار نصاب ـ که بعداً گفته میشود ـ برسد و مالک آن، بالغ، عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف کند.
«١۴۶٧» بعد از آنکه انسان یازده ماه مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره باشد با دیده شدن هلال ماه دوازدهم، بنابر اظهر زکات بر او واجب میشود، ولی بنابر اظهر ماه دوازدهم را نباید از سال دوم حساب کند، و از اول ماه دوازدهم نمیتواند طوری در مال تصرف کند که مال از بین برود، و اگر چنین تصرف کند ضامن است.
«١۴۶٨» اگر مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در بین سال بالغ شود، زکات بر او واجب نیست.
«١۴۶٩» بنابر اظهر و احوط زکات گندم و جو وقتی واجب میشود که دانه آنها سفت و محکم شود، و زکات کشمش وقتی واجب میشود که بهصورت غوره است، و خرما هم موقعی که شروع به زرد یا قرمز شدن کند زکات آن واجب میشود. ولی وقت دادن زکات در گندم و جو، موقع خرمن شدن و جدا کردن کاه آنها و در خرما موقع چیدن و در کشمش هنگامی است که خشک شده باشد.
«١۴٧٠» اگر موقع واجب شدن زکات گندم، جو، کشمش و خرما ـ که در مسئله پیش گفته شد ـ صاحب آنها بالغ باشد باید زکات آنها را بدهد.
«١۴٧١» اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد، زکات بر او واجب نیست و اگر در مقداری از سال هم دیوانه شود نیز زکات بر او واجب نیست.
«١۴٧٢» اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، بنابر احوط زکات از او ساقط نمیشود و همچنین است اگر موقع واجب شدن زکات گندم، جو، خرما و کشمش مست یا بیهوش باشد.
«١۴٧٣» مالی را که از انسان غصب کردهاند و نمیتواند بههیچوجه در آن تصرف کند زکات ندارد، و نیز اگر زراعتی را از او غصب کنند و موقعی که زکات آن واجب میشود، در دست غصبکننده باشد، هنگامی که به صاحبش برمیگردد زکات ندارد.
«١۴٧۴» اگر کسی طلا و نقره یا چیز دیگری را که زکات آن واجب است قرض کند و یک سال نزد او بماند، باید زکات آن را بدهد و بر کسی که قرض داده چیزی واجب نیست، اگرچه در پرداخت قرض تأخیر شده باشد و علت تأخیر هم خود قرضدهنده باشد بنابر اظهر؛ هرچند در صورت اخیر، احتیاط مستحب در پرداخت زکات است.
«١۴٧۵» اگر مالی را برای انسان وصیت کنند، در صورتی که از مردن وصیتکننده و قبول وصیت یک سال بگذرد و آن مال از چیزهایی باشد که زکات آن واجب است، شخص قبولکننده باید زکات آن را بدهد.
«١۴٧۶» اگر در بین سال، مالی که زکات به آن تعلق میگیرد، مثل گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره بهعلت انتقال یا صدقه یا نذر به عین مال، از حد نصاب خارج شود، زکات واجب نمیشود.
«١۴٧٧» اگر بهعلت رسیدن مال به حدّ نصاب، مستطیع شود و رسیدن سالِ زکات بعد از زمان حج باشد، حج واجب میشود، و اگر از روی معصیت حج بهجا نیاورد تا سال زکات فرا برسد، زکات واجب میشود، اگرچه بهسبب تقصیر در انجام حج و پرداخت زکات استطاعت او برای حج، در سالهای آینده از بین برود، و اگر فرارسیدن سال زکات قبل از اولین ماه از ماههای سه گانه حج (شوال، ذیقعده و ذیحجه) باشد در این صورت زکات واجب است و حج واجب نمیشود، مگر آنکه با بقیه مال مستطیع برای حج باشد.
«١۴٧٨» کسی که زکات یا خمس یا واجبات مالیه دیگری که به عین مال تعلق میگیرد و هم کفّاره یا قرض و مانند آنکه به عین مال تعلق نمیگیرد بدهکار است، اگر بمیرد و اموالش برای ادای همه آنها کافی نباشد، ادای زکات و خمس و واجبات مالی که به عین مال تعلق میگیرد، مقدم است.
«١۴٧٩» کسی که حج و زکات بر عهده دارد، اگر بمیرد و مالش برای هر دو کافی نباشد، چنانچه مالی که متعلق زکات است باقی باشد ادای زکات مقدم است، وگرنه مالش بین حج و زکات تقسیم میشود، و این در صورتی است که سهم حج برای کمترین مراتب حج کافی باشد، و اگر کافی نباشد احتمال دارد بین ادای زکات و انجام حج مخیر باشند، اگرچه احتیاط واجب در اختیار نمودن حج است، خصوصاً اگر با انجام حج مقداری مال برای زکات باقی بماند.
«١۴٨٠» غیر از گندم، جو، خرما و کشمش، در چیزهایی که از زمین میروید و با پیمانه یا وزن معامله میشود و از چیزهایی نیست که مثل سبزیجات زود فاسد شود، زکات مستحب است و نصاب اینگونه چیزها همان «سیصد مَن تبریز» است.
«١۴٨١»اگر چند نفر در مالی شریک باشند، کسی که سهمش به مقدار نصاب رسیده زکات بر او واجب است، و همچنین اگر کسی در چند جا مالی داشته باشد در صورتی که مجموع آنها به حدّ نصاب برسد، زکات بر او واجب میشود.
«١۴٨٢» دادن زکات مالالتجاره، یعنی مالی که انسان آن را سرمایه کسب قرار میدهد، با شرایطی مستحب است؛ که از جمله این شرایط، رسیدن آن به حد نصاب طلا یا نقره در تمام سال است، پس اگر مدتی از حد نصاب کمتر شود، زکات استحبابی ندارد.
زکات گندم، جو، خرما و کشمش
«١۴٨٣» زکات گندم، جو، خرما و کشمش وقتی واجب میشود که به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها حدود ٢٨٨ من تبریز است که آن را «٨۴٧ کیلوگرم» یا «۸۴۹/۱۹۴ کیلوگرم» برآورد کردهاند، ولی رعایت ٨۴٧ کیلوگرم موافق با احتیاط است.
«١۴٨۴» اگر پیش از دادن زکات،از انگور، خرما، جو و گندمی که زکات آنها واجب شده، خود و افراد تحت تکفّل او بخورند، یا مثلاً به فقیر بدهد، باید زکات مقداری را که مصرف شده بدهد.
«١۴٨۵» اگر بعد از آنکه زکات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد مالک آن بمیرد، باید مقدار زکات را از مال او بدهند؛ ولی اگر پیش از واجب شدن زکات بمیرد، هر یک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است، باید زکات سهم خود را بدهد.
«١۴٨۶» کسی که از طرف حاکم شرع مأمور جمعآوری زکات است، موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا میکنند و بعد از خشک شدن خرما و انگور، میتواند زکات را مطالبه کند.
«١۴٨٧» کسی که زکات را جمعآوری میکند میتواند در زمانی که معلوم باشد میوه از آفات محفوظ خواهد ماند، با رضایت مالک مقدار زکات را تخمین بزند تا مالک بتواند در نصاب تصرف کند.
«١۴٨٨» اگر بعد از مالک شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زکات آنها واجب شود، مثلاً خرما در ملک او زرد یا سرخ شود، باید زکات آن را بدهد.
«١۴٨٩» اگر بعد از آنکه زکات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، باید زکات آنها را بدهد.
«١۴٩٠» اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعی که تَر است به سیصد من تبریز برسد و بعد از خشک شدن کمتر از این مقدار شود، زکات آن واجب نیست.
«١۴٩١» خرمایی که تازه آن را میخورند و اگر بماند وزن آن خیلی کم میشود، چنانچه مقداری باشد که خشک آن به سیصد من تبریز برسد، زکات آن واجب است.
«١۴٩٢» گندم، جو، خرما و کشمشی که زکات آنها را داده،اگر چند سال هم نزد او بماند زکات ندارد.
«١۴٩٣» اگر گندم، جو، خرما و انگور از آب باران یا نهر آبیاری شود یا مثل زراعتهای مصر از رطوبت زمین استفاده کند، زکات آن «ده یک» است، و اگر با دست، همچون دلو و موتور آب و مانند آن آبیاری شود، زکات آن «بیست یک» است و اگر مقداری از باران یا نهر یا رطوبت زمین استفاده کند و به همان مقدار از آبیاری با دلو و موتور آب و مانند آن استفاده نماید، زکات نصف آن «ده یک» و زکات نصف دیگر آن «بیست یک» میباشد، یعنی از چهل قسمت باید سه قسمت، آن را بابت زکات بدهند.
«١۴٩۴» اگر گندم، جو، خرما و انگور، از آب باران یا مانند آن و هم از آب دلو و موتور آب یا مانند آن استفاده کند، چنانچه از یکی از این دو راه بیشتر آبیاری میشود، همان را باید ملاک قرار داد.
«١۴٩۵» هزینهای را که برای گندم، جو، خرما و انگور پرداخت کرده است، میتواند از محصول کسر کند، و چنانچه پیش از کم کردن هزینه، وزن آنها به سیصد من تبریز برسد، ولی بعد از کم کردن به این مقدار نرسد، بنابر اظهر زکات واجب نیست.
«١۴٩۶» اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکات آن واجب نیست بکارد، خرجهایی که تنها برای یکی از آنها کرده فقط از همان کسر میشود، ولی اگر برای هر دو مخارجی کرده، باید به هر دو قسمت نماید، مثلاً اگر هر دو به یک اندازه بوده، میتواند نصف مخارج را از جنسی که زکات دارد کسر نماید.
«١۴٩٧» اگر برای سال اول کاری مانند شخم زدن انجام دهد، اگرچه برای سالهای بعد هم فایده داشته باشد، باید مخارج آن را از سال اول کسر کند، و اگر کاری را برای چند سال انجام دهد، میتواند از مخارج سال اول حساب کند و یا بین آنها تقسیم نماید.
«١۴٩٨» اگر انسان در چند شهر که فصل آنها با یکدیگر اختلاف دارد، و زراعت و میوه آنها در یک وقت بهدست نمیآید، گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یک سال حساب شود، چنانچه چیزی که اول میرسد به اندازه نصاب (یعنی سیصد من تبریز) باشد، باید زکات آن را هنگامی که میرسد بدهد و زکات بقیه را هر وقت که بهدست میآید ادا کند، و اگر آنچه اول میرسد به اندازه نصاب نباشد، صبر میکند تا بقیه آن برسد، پس اگر روی هم به مقدار نصاب برسد، زکات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نرسد، زکات آن واجب نیست.
«١۴٩٩» اگر درخت خرما یا انگور در یک سال دو مرتبه میوه دهد، چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد، بنابر اظهر زکات آن واجب است.
«١۵٠٠» اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد که خشک آن به اندازه نصاب میشود، چنانچه به قصد زکات از تازه آن قدری به مستحق بدهد که اگر خشک شود به اندازه زکاتی باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.
«١۵٠١» کسی که بدهکار است و مالی هم دارد که زکات آن واجب شده، اگر بمیرد، باید بنابر اظهر، اول تمام زکات را از مالی که زکات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا کنند.
«١۵٠٢» کسی که بدهکار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد، اگر بمیرد و قبل از آنکه زکات اینها واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند، هر کدام که سهمشان به سیصد من تبریز برسد، باید زکات بدهد، و اگر قبل از آنکه زکات آنها واجب شود، قرض او را ندهند، چنانچه مال میت فقط به اندازه بدهی او باشد نیز زکات چنانکه گفته شد واجب است بنابر اظهر؛ چه مرگ مالک پیش از ظهور ثمره باشد و خواه بعد از آن و قبل از وجوب زکات، که در صورت دوم بدون اشکال نیست، و همچنین است اگر مال میت بیشتر از بدهی او باشد، دادن زکات واجب است بنابر اظهر.
«١۵٠٣» اگر گندم، جو، خرما و کشمشی که زکات آنها واجب شده خوب و بد دارد باید زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و زکات همه را نمیتواند از جنس بد بدهد
نصاب طلا
«١۵٠۴» طلا دو نصاب دارد:
نصاب اول: بیست مثقال شرعی است که هر مثقال آن ١٨ نخود است، پس اگر طلا به بیست مثقال شرعی، که پانزده مثقال معمولی است برسد، اگر شرایط دیگر را هم که قبلاً گفته شد داشته باشد، باید «چهل یک» آن را، که نُه نخود میشود، بهعنوان زکات داد، و اگر به این مقدار نرسد زکات آن واجب نیست.
نصاب دوم: چهار مثقال شرعی است که سه مثقال معمولی میشود؛ یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زکات تمام ١٨ مثقال را از قرار «چهل یک» بدهد، و اگر کمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط باید زکات ١۵ مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود؛ یعنی اگر سه مثقال اضافه شود، باید زکات تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود، مقداری که اضافه شده زکات ندارد.
نصاب نقره
«١۵٠۵» نقره دو نصاب دارد:
نصاب اول: ١٠۵ مثقال معمولی است، که اگر نقره به ١٠۵ مثقال برسد و شرایط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد، باید «چهل یک» آن را که دو مثقال و پانزده نخود میشود، بهعنوان زکات داد، و اگر به این مقدار نرسد زکات آن واجب نیست.
نصاب دوم: ٢١ مثقال است، یعنی اگر ٢١ مثقال به ١٠۵ مثقال اضافه شود، باید زکات تمام ١٢۶ مثقال را ـ بهطوری که گفته شد ـ بدهد، و اگر کمتر از ٢١ مثقال اضافه شود، فقط باید زکات ١٠۵ مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد؛ و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر ٢١ مثقال اضافه شود باید زکات تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود مقداری که اضافه شده زکات ندارد. بنابراین اگر انسان «چهل یک» هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زکاتی را که بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است، مثلاً کسی که ١١٠ مثقال نقره دارد، اگر چهل یک آن را بدهد، زکات ١٠۵ مثقال آن را که واجب بوده داده و مقداری هم برای ۵ مثقال آن داده که واجب نبوده است.
«١۵٠۶» زکات طلا و نقره در صورتی واجب میشود که آن را سکه زده باشند و معامله با آن رایج باشد، و اگرچه سکه آن نیز از بین رفته باشد، باید زکات آن را بدهند.
«١۵٠٧» طلا و نقره سکهداری که زنها برای زینت بهکار میبرند، اگر معامله با آن رایج باشد، زکات دارد، ولی اگر طوری شود که معامله با آن بهعنوان مسکوک رایج نباشد زکات ندارد.
«١۵٠٨» همانطور که سابقاً گفته شد زکات طلا و نقره در صورتی واجب میشود که انسان یازده ماه مالک مقدار نصاب باشد و اگر در بین یازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اول کمتر شود، زکات بر او واجب نیست.
«١۵٠٩» اگر در بین یازده ماه، طلا و نقرهای را که دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید یا آنها را آب کند، بنابر اظهر زکات بر او واجب نیست، ولی مکروه است که برای فرار از دادن زکات این کارها را بکند.
«١۵١٠» اگر طلا و نقرهای را که دارد خوب و بد داشته باشد، میتواند زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولی بهتر است زکات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد، اگرچه بنابر اظهر جایز است زکات همه را از جنس بد بدهد.
«١۵١١» طلا و نقرهای که بیشتر از اندازه معمول ناخالصی دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب ـ که مقدار آن گفته شد ـ برسد، انسان باید زکات آن را بدهد، و چنانچه شک دارد که خالص آن به اندازه نصاب هست یا نه، زکات آن واجب نیست، ولی احتیاط در این است که با تصفیه کردن و مانند آن تحقیق کند، تا بداند اگر خالص آن به مقدار نصاب است زکاتش را بپردازد، یا اینکه بدون تصفیه و تحقیق، احتیاط کرده و زکاتی را که احتمال میدهد واجب شده، بپردازد.
«١۵١٢» اگر طلا و نقرهای را که دارد، به مقدار معمول، فلز دیگر با آن مخلوط باشد، نمیتواند زکات آن را از طلا و نقرهای بدهد که بیشتر از معمول فلز دیگر دارد، ولی اگر بهقدری بدهد که یقین کند طلا و نقره خالصی که در آن هست، به اندازه زکاتی میباشد که بر او واجب است، اشکال ندارد، و نیت کند مقداری را که زیادتر داده است بهعنوان زکات نباشد، بلکه بهعنوان هدیه و احسان بدهد.
زکات شتر، گاو و گوسفند
«١۵١٣» زکات شتر، گاو و گوسفند غیر از شرطهایی که گفته شد، دو شرط دیگر دارد:
۱ـ حیوان در تمام سال بیکار باشد، و ملاک تشخیص بیکار بودن نظر مردم و عرف است.
۲ـ در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده، یا از زراعتی که ملک مالک یا ملک دیگری است بچرد، زکات ندارد.
نصاب شتر
«١۵١۴» شتر دوازده نصاب دارد:
١ـ پنج شتر، و زکات آن یک گوسفند است و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زکات ندارد؛
٢ـ ده شتر، و زکات آن دو گوسفند است؛
٣ـ پانزده شتر، و زکات آن سه گوسفند است؛
۴ـ بیست شتر، و زکات آن چهار گوسفند است؛
۵ ـ ٢۵ شتر، و زکات آن پنج گوسفند است؛۶ـ ٢۶ شتر، و زکات آن یک شتر است که داخل سال دوم شده باشد و مادرش قابلیت حمل را داشته باشد؛
٧ـ ٣۶ شتر، و زکات آن یک شتر است که داخل سال سوم شده باشد، و مادرش قابلیت حمل و مقاربت را داشته باشد؛
٨ـ ۴۶ شتر، و زکات آن یک شتر است که داخل سال چهارم شده باشد و قابلیت حمل را داشته باشد؛
٩ـ ۶١ شتر، و زکات آن یک شتر است که داخل سال پنجم شده باشد؛
١٠ـ ٧۶ شتر، و زکات آن دو شتر است که داخل سال سوم شده باشند؛
١١ـ ٩١ شتر، و زکات آن دو شتر است که داخل سال چهارم شده باشند؛
١٢ـ ١٢١ شتر، و بالاتر از آن؛ که باید یا چهل تا، چهل تا، حساب کند و برای هر چهل تا، یک شتر بدهد که داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا، پنجاه تا، حساب کند و برای هر پنجاه تا، یک شتر بدهد که داخل سال چهارم شده باشد و یا با هر دو راه؛ یعنی چهل تایی و پنجاه تایی حساب کند، ولی در هرصورت باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی میماند، از نُه تا بیشتر نباشد، مثلاً اگر ١۴٠ شتر دارد، باید برای صدتا، دو شتری که داخل سال چهارم شده و برای چهل تا، یک شتری که داخل سال سوم شده بدهد.
«١۵١۵» شتری که بهعنوان زکات داده میشود، باید مادّه باشد.
نصاب گاو
«١۵١۶» گاو و گاومیش دو نصاب دارد:
نصاب اول: سی گاو است. هنگامی که تعداد گاوها به سی برسد، اگر شرایطی را که گفته شد داشته باشد، باید یک گوساله که داخل سال دوم شده و مادرش قابلیت حمل را داشته باشد بهعنوان زکات داد.
نصاب دوم: چهل گاو است، و زکات آن یک گوساله ماده است که داخل سال سوم شده و مادرش قابلیت حمل را داشته باشد.
«١۵١٧» زکات مابین سی و چهل گاو واجب نیست، مثلاً کسی که ٣٩ گاو دارد، فقط باید زکات سی تای آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد، تا به شصت نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و بعد از آنکه به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اول را دارد، باید دو گوساله که داخل سال دوم شده باشند زکات بدهد، و همچنین هرچه بالا رود باید یا سی تا، سی تا، حساب کند یا چهل تا، چهل تا، یا با سی و چهل حساب کند و زکات آن را به دستوری که گفته شد بدهد، ولی باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی میماند از نُه تا بیشتر نباشد؛ مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای آن، زکات سی تا، و برای چهل تای آن، زکات چهل تا را بدهد، چون اگر تنها با روش سی تایی، حساب کند، ده گاو زکات نداده باقی میماند.
نصاب گوسفند
«١۵١٨» گوسفند پنج نصاب دارد:
اول: چهل گوسفند، و زکات آن یک گوسفند است، و تا گوسفند به چهل نرسد زکات ندارد؛
دوم: ١٢١ گوسفند، و زکات آن دو گوسفند است؛
سوم: ٢٠١ گوسفند، و زکات آن سه گوسفند است؛
چهارم: ٣٠١ گوسفند، و زکات آن چهار گوسفند است؛
پنجم: چهار صد و بالاتر از آن، که باید آنها را صدتا، صدتا، حساب کند و برای هرصدتای آنها یک گوسفند بدهد، و لازم نیست زکات را از خود گوسفندها بدهد، بلکه اگر گوسفند دیگری بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند، پول بدهد کافی است؛ ولی اگر بخواهد جنس دیگر بدهد در صورتی که برای فقرا بهتر باشد، اشکال ندارد.
«١۵١٩» زکات مابین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شماره گوسفندهای کسی از نصاب اول که چهل است بیشتر باشد تا به نصاب دوم که ١٢١ است نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد و همچنین است در نصابهای بعد.
«١۵٢٠» گوسفندی را که برای زکات میدهد اگر داخل سال دوم شده باشد کافی است، ولی اظهر این است که اگر هفت ماه گوسفند هم تمام شده باشد کافی است، و اگر بُز را بهعنوان زکات بدهد، باید داخل سال سوم شده باشد.
«١۵٢١» اگر یک نفر در چند جا، گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند، باید زکات آنها را بدهد.
«١۵٢٢» اگر گاو، گوسفند و شتری که دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، میتواند زکات را از خود آنها بدهد، ولی اگر همه سالم و بیعیب و جوان باشند نمیتواند زکات آنها را از حیوان مریض یا معیوب یا پیر بدهد، بلکه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض و دستهای معیوب و دسته دیگر بیعیب و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، مستحب آن است که برای زکات آنها، همه را در مجموع و بهطور متوسط در نظر بگیرد، گرچه اظهر آن است که پرداخت آنچه که اسم حیوان بر او صدق کند کافی است.
«١۵٢٣» اگر قبل از تمام شدن ماه یازدهم، گاو، گوسفند و شتر را با چیز دیگر عوض کند، یا نصابی را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلاً چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد، زکات بر او واجب نیست.
مصرف زکات
در هشت مورد میتوان زکات را مصرف کرد:
١ـ فقیر، و آن کسی است که مخارج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد، و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را بگذارند، فقیر نیست.
٢ـ مسکین، و آن کسی است که زندگیش را سختتر از فقیر میگذراند.
٣ـ کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا فقرا برساند.
۴ـ کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند.
۵ـ خریداری بندهها و آزاد کردن آنان.
۶ـ پرداخت بدهی کسی که نمیتواند قرض خود را ادا کند.
٧ـ فی سبیل اللّه، یعنی کاری که مانند ساختن مسجد، پل، راهسازی و مدرسه منفعت عمومی و دینی دارد که نفع آن به عموم مسلمانان میرسد و برای اسلام نفع داشته باشد.
٨ـ ابنالسبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده است.
و احکام اینها به ترتیب در مسائل بعدی ذکر خواهد شد.
«١۵٢۴» انسان میتواند به فقیر و مسکین بیش از مخارج سالیانهاش زکات بدهد، ولی اگر این کار موجب بیانصافی شده و به دیگر فقرا اجحاف شود، مثل اینکه همه مردم بخواهند زکاتشان را به یک فقیر بدهند و بقیه فقرا تنگدست بمانند، خالی از اشکال نیست. و مستحب است که به هر فقیر کمتر از زکات نصاب اول طلا و نقره که قبلاً گفته شد ندهند.
«١۵٢۵» صنعتگر یا مالک یا تاجری که درآمد او از مخارج سالش کمتر است، میتواند برای کسری مخارجش زکات بگیرد، و لازم نیست ابزار کار یا ملک یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند، مگر اینکه ابزار کار یا سرمایه او بهقدری زیاد باشد که بتواند آن را تعویض یا تبدیل به چیز دیگر کند و مقداری برایش بماند که برای زندگی بدون مشقت و عسر کافی باشد، که در این صورت لازم است این کار را انجام بدهد.
«١۵٢۶» فقیری که خرج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد، اگر خانهای دارد که ملک اوست و در آن ساکن است، یا حیوان سواری دارد، چنانچه بدون اینها نتواند زندگی کند، یا اینکه برای حفظ آبرویش لازم داشته باشد، میتواند زکات بگیرد، و همچنین است اگر اثاث خانه، ظرف، لباس تابستانی و زمستانی و چیزهای ضروری زندگی را نداشته باشد و به اینها احتیاج داشته باشد، میتواند از مالی که بهعنوان زکات به او میدهند خریداری نماید.
«١۵٢٧» فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست، بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زکات زندگی نکند، ولی تا وقتی که مشغول یاد گرفتن است، میتواند زکات بگیرد.
«١۵٢٨» کسی که قبلاً فقیر بوده و میگوید فقیرم، اگر از گفته او اطمینان یا گمان پیدا شود، میشود به او زکات داد.
«١۵٢٩» کسی که میگوید فقیرم و قبلاً فقیر نبوده، یا معلوم نیست فقیر بوده یا نه، اگر از ظاهر حالش گمان پیدا شود که فقیر است، میشود به او زکات داد.
«١۵٣٠» موقع دادن زکات به فقیر لازم نیست به او بگوید که زکات است.
«١۵٣١» اگر به خیال اینکه شخصی فقیر است به او زکات بدهد، بعد بفهمد فقیر نبوده، یا از روی ندانستن مسئله به کسی که میداند فقیر نیست زکات بدهد، چنانچه چیزی را که به او داده باقی باشد، میتواند از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته باشد اظهر این است که گیرنده در صورت جهل ضامن نیست، امّا اگر کسی که آن چیز را گرفته میدانسته یا احتمال میداده که زکات است و میدانسته که خودش فقیر نیست و ممکن است آن چیز یا عوضش را از او بگیرند، اگر میتواند باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر گیرنده ادعا کند نمیدانسته آن مال زکات است، همین که دهنده زکات میگوید، بهعنوان زکات دادم، پذیرفته میشود، و در صورت بقای عین آن مال، حق پس گرفتن آن را دارد، ولی میتواند پس نگیرد و از مال خود دوباره بدهد.
«١۵٣٢» مسافری که خرجی او تمام شده یا مرکبش از کار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض کردن یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند، اگرچه در وطن خود فقیر نباشد، میتواند زکات بگیرد، ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض کردن یا فروختن چیزی مخارج بقیه سفر خود را فراهم کند، فقط به مقداری که به آنجا برسد، میتواند زکات بگیرد.
«١۵٣٣» مسافری که در سفر درمانده شده و زکات گرفته، بعد از آنکه به وطنش رسید، اگر چیزی از زکات باقی مانده باشد، در صورتی که بازگرداندن آن به صاحب مال یا نایب او مشقت داشته باشد، باید آن را به حاکم شرع بدهد و بگوید آن زکات است، و اگر به حاکم شرع هم ممکن نشد به مؤمنین عادل میدهد که آنها به مصرف زکات برسانند. و اگر آن هم ممکن نشد، خودش میتواند آن را در موارد مصرف زکات صرف کند.
شرایط مستحقین زکات
«١۵٣۴» مستحق زکات باید مؤمن (شیعه) باشد، مگر مورد چهارم و هفتم از مصارف زکات، که شرایط خاص خود را دارد.
«١۵٣۵» اگر طفل یا دیوانهای از شیعه فقیر باشد، انسان میتواند به ولیّ او زکات بدهد که به مصرف او برساند.
«١۵٣۶» اگر به ولیّ طفل و دیوانه دسترسی ندارد، میتواند خودش یا بهوسیله فردی امین زکات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند؛ و باید موقعی که زکات را به مصرف آنان میرساند، نیت زکات کند. و اگر طفل ممیز است و اطمینان دارد که در همان مواردی صرف میکند که ولیّ او صرف میکرد، میتوان به خود طفل نیز داد و همچنین به سفیه، با اطلاع ولیّ او، میتوان زکات داد.
«١۵٣٧» به کسی که معصیت کبیره و اموری که در اسلام منکر و قبیح هست مرتکب میشود، مخصوصاً کسی که آشکارا معصیت انجام میدهد، بنابر احتیاط واجب نباید زکات بدهند، مگر بهقدر ضروریات او و خانوادهاش.
«١۵٣٨» انسان نمیتواند مخارج کسانی، مثل اولاد، که خرجشان بر او واجب است از زکات بدهد، ولی اگر مخارج آنان را ندهد، دیگران میتوانند به آنان زکات بدهند.
«١۵٣٩» اگر انسان زکات به پسرش بدهد که خرج زن و خدمتکار خود کند، اشکال ندارد.
«١۵۴٠» زنی که صیغه شده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران میتوانند به او زکات بدهند، ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط کند که مخارج او را بدهد یا بهجهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتی که بتواند مخارج آن زن را بدهد یا زن بتواند او را مجبور کند، نمیشود به آن زن از سهم فقرا زکات داد.
«١۵۴١» زن میتواند به شوهر فقیر خود زکات بدهد؛ اگرچه شوهر، زکات را صرف مخارج خود آن زن نماید.
«١۵۴٢» سیّد نمیتواند از غیر سیّد زکات بگیرد، ولی اگر خمس و سایر وجوهات کفایت مخارج او را نکند و ناچار به گرفتن زکات باشد، میتواند از غیر سیّد زکات بگیرد، ولی احتیاط واجب آن است که اگر ممکن باشد فقط به مقداری که برای مخارج سالانهاش ضروری باشد بگیرد و اگر در اثنای سال از زکات بینیاز شد آن را عودت یا با اذن زکاتدهنده به مصرف مستحقین زکات برساند و خودش از خمس استفاده کند.
نیت زکات
«١۵۴٣» انسان باید زکات را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و اگر غیر از زکات، مال دیگری هم بر او واجب شده است، در نیت معین کند که آنچه را میدهد زکات است، ولی اگر هم زکات مال بر او واجب شده است و هم زکات فطره، لازم نیست موقع ادا کردن، نیت کند که آنچه را میدهد زکات مال است، بلکه اگر به نیت «آنچه بر او واجب است» بدهد از هر دو کفایت میکند، و همچنین اگر مثلاً زکات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نیست معین کند چیزی را که میدهد زکات گندم است یا جو.
«١۵۴۴» کسی که زکات چند مال بر او واجب شده اگر مقداری زکات بدهد و نیت هیچ کدام آنها را نکند، بلکه نیت کند که «زکات میدهم» کافی است.
«١۵۴۵» اگر کسی را وکیل کند که زکات مال او را بدهد، چنانچه وکیل موقع دادن زکات به فقیر، از طرف مالک نیت زکات کند، بنابر اظهر کافی است.
«١۵۴۶» اگر مالک یا وکیل او بدون قصد قربت زکات را به فقیر بدهد و پیش از آنکه آن مال از بین برود، خود مالک نیت زکات کند، زکات حساب میشود.
«١۵۴٧» مسلمانی که مستبصر (شیعه) شد عباداتی که موافق مذهب خودش انجام داده اعاده ندارد، مگر زکات که باید آن را به فقیر شیعه بدهد، ولی اگر از اول آن را به فقیر شیعه و با قصد قربت داده باشد، اعاده ندارد.
«١۵۴٨» در حال غیبت نباید به کسانی که منصب امام را غصب کردهاند زکات داد، ولی دادن زکات به مجتهد جامعالشرایط بنابر اقوی مثل دادن زکات به امام معصوم علیهالسلام است.
مسائل متفرقه زکات
«١۵۴٩» هنگام جدا کردن گندم و جو از کاه و هنگام چیدن خرما و انگور، باید زکات آن را به فقیر داد یا از مال خود جدا کرد. و زکات طلا، نقره، گاو، گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه دوازدهم باید به فقیر بدهد یا از مال خود جدا نماید، ولی اگر منتظر فقیر معینی باشد یا بخواهد به فقیری بدهد که از جهتی برتری دارد، میتواند زکات را جدا کند و ادای آن را بهخاطر آن فقیر تأخیر بیندازد.
«١۵۵٠» زکات گندم، جو، خرما، کشمش، طلا و نقره را میتوان از خود آنها داد و میتوان قیمت آن را حساب کرد، و همچنین است بنابر اظهر در زکات شتر، گاو و گوسفند؛ و اگر قیمت را میدهد، بنابر احتیاط واجب باید پول نقد بدهد، مگر آنکه گیرنده رضایت داشته باشد، و منظور از قیمت، قیمت وقت اخراج زکات و دادن به مستحق است.
«١۵۵١» بعد از جدا کردن زکات، لازم نیست فوراً آن را به مستحق بدهد، ولی اگر به کسی که میشود زکات داد دسترسی دارد یا سایر مصارف زکات برای او ممکن است، احتیاط مستحب آن است که دادن زکات را تأخیر نیندازد. و اگر با وجود آنکه میتواند زکات را به اهل آن برساند، تأخیر بیندازد و زکات از بین برود، بنابر اظهر ضامن است.
«١۵۵٢» انسان نمیتواند زکاتی را که کنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.
«١۵۵٣» اگر با عین مالی که برای زکات کنار گذاشته برای خودش تجارت کند اصل مال و سود آن مال فقیر است و اگر ضرر کند جبران آن بر عهده زکاتدهنده است.
«١۵۵۴» مستحب است زکات گاو، گوسفند و شتر را به فقرای آبرومند بدهد و در دادن زکات، خویشان را بر دیگران، و اهل علم و کمال را بر غیر آنان و کسانی را که اهل سؤال نیستند، بر اهل سؤال مقدم بدارد.
«١۵۵۵» اگر در شهرِ زکاتدهنده مستحقی نباشد و نتواند زکات را به مصرف دیگری که برای آن معین شده برساند، چنانچه امید نداشته باشد که بعداً مستحق پیدا کند، باید زکات را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زکات برساند، و مخارج بردن به شهر دیگر به عهده او نیست؛ گرچه احتیاط مستحب در این است که خودش مخارج را بپردازد و اگر زکات تلف شود ضامن نیست.
«١۵۵۶» اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود، میتواند زکات را به شهر دیگر ببرد، ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد، و اگر زکات تلف شود ضامن است، مگر آنکه به درخواست حاکم شرع برده باشد.
«١۵۵٧» اجرت وزن و پیمانه کردن گندم، جو، کشمش و خرمایی را که برای زکات میدهد اگر مالک پرداخت نکرد و با فقیر هم در مورد اجرت آن مصالحه نکردند، بنابر اظهر از زکات پرداخت میشود.
«١۵۵٨» مکروه است انسان از مستحق درخواست کند که زکاتی را که از او گرفته به او بفروشد، ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را که گرفته بفروشد، بعد از آنکه به قیمت رساند، کسی که زکات را به او داده در خریدن آن، بر دیگران مقدم است.
«١۵۵٩» کسی که مالک حد نصاب طلا و نقره بوده و چند سال بر آن گذشته و زکات آن را نداده است، در صورتی که زکات فعلی آن را پرداخت کند، کافی است.
احکام زکات آیت الله بهجت
احکام زکات آیت الله بهجت
احکام زکات مرجع عالی قدر آیت الله بهجت
در نه چیز زکات واجب است:
یک- گندم. دوم- جو. سوم- خرما. چهارم- کشمش. پنجم- طلا. ششم- نقره. هفتم- شتر. هشتم- گاو. نهم- گوسفند
اگر کسی مالک یکی از این چیزها باشد وبا شرایطی که بعداً گفته می شود باید مقداری که معین شده به یکی از مصرف هایی که دستورداده اند برساند
«سُلْت» که دانه ای است به نرمی گندم و خاصیت جو را دارد «عَلَس» که مثل گندم استو خوراک مردم صنعا می باشد در صورتی که به آنها جو و گندم بگویند زکات دارد و در غیر این صورت زکات در آن واجب نیست.
شرایط وجوب زکات
«١۴۶۶» زکات در صورتی واجب میشود که مال به مقدار نصاب ـ که بعداً گفته میشود ـ برسد و مالک آن، بالغ، عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف کند.
«١۴۶٧» بعد از آنکه انسان یازده ماه مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره باشد با دیده شدن هلال ماه دوازدهم، بنابر اظهر زکات بر او واجب میشود، ولی بنابر اظهر ماه دوازدهم را نباید از سال دوم حساب کند، و از اول ماه دوازدهم نمیتواند طوری در مال تصرف کند که مال از بین برود، و اگر چنین تصرف کند ضامن است.
«١۴۶٨» اگر مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در بین سال بالغ شود، زکات بر او واجب نیست.
«١۴۶٩» بنابر اظهر و احوط زکات گندم و جو وقتی واجب میشود که دانه آنها سفت و محکم شود، و زکات کشمش وقتی واجب میشود که بهصورت غوره است، و خرما هم موقعی که شروع به زرد یا قرمز شدن کند زکات آن واجب میشود. ولی وقت دادن زکات در گندم و جو، موقع خرمن شدن و جدا کردن کاه آنها و در خرما موقع چیدن و در کشمش هنگامی است که خشک شده باشد.
«١۴٧٠» اگر موقع واجب شدن زکات گندم، جو، کشمش و خرما ـ که در مسئله پیش گفته شد ـ صاحب آنها بالغ باشد باید زکات آنها را بدهد.
«١۴٧١» اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد، زکات بر او واجب نیست و اگر در مقداری از سال هم دیوانه شود نیز زکات بر او واجب نیست.
«١۴٧٢» اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، بنابر احوط زکات از او ساقط نمیشود و همچنین است اگر موقع واجب شدن زکات گندم، جو، خرما و کشمش مست یا بیهوش باشد.
«١۴٧٣» مالی را که از انسان غصب کردهاند و نمیتواند بههیچوجه در آن تصرف کند زکات ندارد، و نیز اگر زراعتی را از او غصب کنند و موقعی که زکات آن واجب میشود، در دست غصبکننده باشد، هنگامی که به صاحبش برمیگردد زکات ندارد.
«١۴٧۴» اگر کسی طلا و نقره یا چیز دیگری را که زکات آن واجب است قرض کند و یک سال نزد او بماند، باید زکات آن را بدهد و بر کسی که قرض داده چیزی واجب نیست، اگرچه در پرداخت قرض تأخیر شده باشد و علت تأخیر هم خود قرضدهنده باشد بنابر اظهر؛ هرچند در صورت اخیر، احتیاط مستحب در پرداخت زکات است.
«١۴٧۵» اگر مالی را برای انسان وصیت کنند، در صورتی که از مردن وصیتکننده و قبول وصیت یک سال بگذرد و آن مال از چیزهایی باشد که زکات آن واجب است، شخص قبولکننده باید زکات آن را بدهد.
«١۴٧۶» اگر در بین سال، مالی که زکات به آن تعلق میگیرد، مثل گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره بهعلت انتقال یا صدقه یا نذر به عین مال، از حد نصاب خارج شود، زکات واجب نمیشود.
«١۴٧٧» اگر بهعلت رسیدن مال به حدّ نصاب، مستطیع شود و رسیدن سالِ زکات بعد از زمان حج باشد، حج واجب میشود، و اگر از روی معصیت حج بهجا نیاورد تا سال زکات فرا برسد، زکات واجب میشود، اگرچه بهسبب تقصیر در انجام حج و پرداخت زکات استطاعت او برای حج، در سالهای آینده از بین برود، و اگر فرارسیدن سال زکات قبل از اولین ماه از ماههای سه گانه حج (شوال، ذیقعده و ذیحجه) باشد در این صورت زکات واجب است و حج واجب نمیشود، مگر آنکه با بقیه مال مستطیع برای حج باشد.
«١۴٧٨» کسی که زکات یا خمس یا واجبات مالیه دیگری که به عین مال تعلق میگیرد و هم کفّاره یا قرض و مانند آنکه به عین مال تعلق نمیگیرد بدهکار است، اگر بمیرد و اموالش برای ادای همه آنها کافی نباشد، ادای زکات و خمس و واجبات مالی که به عین مال تعلق میگیرد، مقدم است.
«١۴٧٩» کسی که حج و زکات بر عهده دارد، اگر بمیرد و مالش برای هر دو کافی نباشد، چنانچه مالی که متعلق زکات است باقی باشد ادای زکات مقدم است، وگرنه مالش بین حج و زکات تقسیم میشود، و این در صورتی است که سهم حج برای کمترین مراتب حج کافی باشد، و اگر کافی نباشد احتمال دارد بین ادای زکات و انجام حج مخیر باشند، اگرچه احتیاط واجب در اختیار نمودن حج است، خصوصاً اگر با انجام حج مقداری مال برای زکات باقی بماند.
«١۴٨٠» غیر از گندم، جو، خرما و کشمش، در چیزهایی که از زمین میروید و با پیمانه یا وزن معامله میشود و از چیزهایی نیست که مثل سبزیجات زود فاسد شود، زکات مستحب است و نصاب اینگونه چیزها همان «سیصد مَن تبریز» است.
«١۴٨١»اگر چند نفر در مالی شریک باشند، کسی که سهمش به مقدار نصاب رسیده زکات بر او واجب است، و همچنین اگر کسی در چند جا مالی داشته باشد در صورتی که مجموع آنها به حدّ نصاب برسد، زکات بر او واجب میشود.
«١۴٨٢» دادن زکات مالالتجاره، یعنی مالی که انسان آن را سرمایه کسب قرار میدهد، با شرایطی مستحب است؛ که از جمله این شرایط، رسیدن آن به حد نصاب طلا یا نقره در تمام سال است، پس اگر مدتی از حد نصاب کمتر شود، زکات استحبابی ندارد.
زکات گندم، جو، خرما و کشمش
«١۴٨٣» زکات گندم، جو، خرما و کشمش وقتی واجب میشود که به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها حدود ٢٨٨ من تبریز است که آن را «٨۴٧ کیلوگرم» یا «۸۴۹/۱۹۴ کیلوگرم» برآورد کردهاند، ولی رعایت ٨۴٧ کیلوگرم موافق با احتیاط است.
«١۴٨۴» اگر پیش از دادن زکات،از انگور، خرما، جو و گندمی که زکات آنها واجب شده، خود و افراد تحت تکفّل او بخورند، یا مثلاً به فقیر بدهد، باید زکات مقداری را که مصرف شده بدهد.
«١۴٨۵» اگر بعد از آنکه زکات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد مالک آن بمیرد، باید مقدار زکات را از مال او بدهند؛ ولی اگر پیش از واجب شدن زکات بمیرد، هر یک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است، باید زکات سهم خود را بدهد.
«١۴٨۶» کسی که از طرف حاکم شرع مأمور جمعآوری زکات است، موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا میکنند و بعد از خشک شدن خرما و انگور، میتواند زکات را مطالبه کند.
«١۴٨٧» کسی که زکات را جمعآوری میکند میتواند در زمانی که معلوم باشد میوه از آفات محفوظ خواهد ماند، با رضایت مالک مقدار زکات را تخمین بزند تا مالک بتواند در نصاب تصرف کند.
«١۴٨٨» اگر بعد از مالک شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زکات آنها واجب شود، مثلاً خرما در ملک او زرد یا سرخ شود، باید زکات آن را بدهد.
«١۴٨٩» اگر بعد از آنکه زکات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، باید زکات آنها را بدهد.
«١۴٩٠» اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعی که تَر است به سیصد من تبریز برسد و بعد از خشک شدن کمتر از این مقدار شود، زکات آن واجب نیست.
«١۴٩١» خرمایی که تازه آن را میخورند و اگر بماند وزن آن خیلی کم میشود، چنانچه مقداری باشد که خشک آن به سیصد من تبریز برسد، زکات آن واجب است.
«١۴٩٢» گندم، جو، خرما و کشمشی که زکات آنها را داده،اگر چند سال هم نزد او بماند زکات ندارد.
«١۴٩٣» اگر گندم، جو، خرما و انگور از آب باران یا نهر آبیاری شود یا مثل زراعتهای مصر از رطوبت زمین استفاده کند، زکات آن «ده یک» است، و اگر با دست، همچون دلو و موتور آب و مانند آن آبیاری شود، زکات آن «بیست یک» است و اگر مقداری از باران یا نهر یا رطوبت زمین استفاده کند و به همان مقدار از آبیاری با دلو و موتور آب و مانند آن استفاده نماید، زکات نصف آن «ده یک» و زکات نصف دیگر آن «بیست یک» میباشد، یعنی از چهل قسمت باید سه قسمت، آن را بابت زکات بدهند.
«١۴٩۴» اگر گندم، جو، خرما و انگور، از آب باران یا مانند آن و هم از آب دلو و موتور آب یا مانند آن استفاده کند، چنانچه از یکی از این دو راه بیشتر آبیاری میشود، همان را باید ملاک قرار داد.
«١۴٩۵» هزینهای را که برای گندم، جو، خرما و انگور پرداخت کرده است، میتواند از محصول کسر کند، و چنانچه پیش از کم کردن هزینه، وزن آنها به سیصد من تبریز برسد، ولی بعد از کم کردن به این مقدار نرسد، بنابر اظهر زکات واجب نیست.
«١۴٩۶» اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکات آن واجب نیست بکارد، خرجهایی که تنها برای یکی از آنها کرده فقط از همان کسر میشود، ولی اگر برای هر دو مخارجی کرده، باید به هر دو قسمت نماید، مثلاً اگر هر دو به یک اندازه بوده، میتواند نصف مخارج را از جنسی که زکات دارد کسر نماید.
«١۴٩٧» اگر برای سال اول کاری مانند شخم زدن انجام دهد، اگرچه برای سالهای بعد هم فایده داشته باشد، باید مخارج آن را از سال اول کسر کند، و اگر کاری را برای چند سال انجام دهد، میتواند از مخارج سال اول حساب کند و یا بین آنها تقسیم نماید.
«١۴٩٨» اگر انسان در چند شهر که فصل آنها با یکدیگر اختلاف دارد، و زراعت و میوه آنها در یک وقت بهدست نمیآید، گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یک سال حساب شود، چنانچه چیزی که اول میرسد به اندازه نصاب (یعنی سیصد من تبریز) باشد، باید زکات آن را هنگامی که میرسد بدهد و زکات بقیه را هر وقت که بهدست میآید ادا کند، و اگر آنچه اول میرسد به اندازه نصاب نباشد، صبر میکند تا بقیه آن برسد، پس اگر روی هم به مقدار نصاب برسد، زکات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نرسد، زکات آن واجب نیست.
«١۴٩٩» اگر درخت خرما یا انگور در یک سال دو مرتبه میوه دهد، چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد، بنابر اظهر زکات آن واجب است.
«١۵٠٠» اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد که خشک آن به اندازه نصاب میشود، چنانچه به قصد زکات از تازه آن قدری به مستحق بدهد که اگر خشک شود به اندازه زکاتی باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.
«١۵٠١» کسی که بدهکار است و مالی هم دارد که زکات آن واجب شده، اگر بمیرد، باید بنابر اظهر، اول تمام زکات را از مالی که زکات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا کنند.
«١۵٠٢» کسی که بدهکار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد، اگر بمیرد و قبل از آنکه زکات اینها واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند، هر کدام که سهمشان به سیصد من تبریز برسد، باید زکات بدهد، و اگر قبل از آنکه زکات آنها واجب شود، قرض او را ندهند، چنانچه مال میت فقط به اندازه بدهی او باشد نیز زکات چنانکه گفته شد واجب است بنابر اظهر؛ چه مرگ مالک پیش از ظهور ثمره باشد و خواه بعد از آن و قبل از وجوب زکات، که در صورت دوم بدون اشکال نیست، و همچنین است اگر مال میت بیشتر از بدهی او باشد، دادن زکات واجب است بنابر اظهر.
«١۵٠٣» اگر گندم، جو، خرما و کشمشی که زکات آنها واجب شده خوب و بد دارد باید زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و زکات همه را نمیتواند از جنس بد بدهد
نصاب طلا
«١۵٠۴» طلا دو نصاب دارد:
نصاب اول: بیست مثقال شرعی است که هر مثقال آن ١٨ نخود است، پس اگر طلا به بیست مثقال شرعی، که پانزده مثقال معمولی است برسد، اگر شرایط دیگر را هم که قبلاً گفته شد داشته باشد، باید «چهل یک» آن را، که نُه نخود میشود، بهعنوان زکات داد، و اگر به این مقدار نرسد زکات آن واجب نیست.
نصاب دوم: چهار مثقال شرعی است که سه مثقال معمولی میشود؛ یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زکات تمام ١٨ مثقال را از قرار «چهل یک» بدهد، و اگر کمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط باید زکات ١۵ مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود؛ یعنی اگر سه مثقال اضافه شود، باید زکات تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود، مقداری که اضافه شده زکات ندارد.
نصاب نقره
«١۵٠۵» نقره دو نصاب دارد:
نصاب اول: ١٠۵ مثقال معمولی است، که اگر نقره به ١٠۵ مثقال برسد و شرایط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد، باید «چهل یک» آن را که دو مثقال و پانزده نخود میشود، بهعنوان زکات داد، و اگر به این مقدار نرسد زکات آن واجب نیست.
نصاب دوم: ٢١ مثقال است، یعنی اگر ٢١ مثقال به ١٠۵ مثقال اضافه شود، باید زکات تمام ١٢۶ مثقال را ـ بهطوری که گفته شد ـ بدهد، و اگر کمتر از ٢١ مثقال اضافه شود، فقط باید زکات ١٠۵ مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد؛ و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر ٢١ مثقال اضافه شود باید زکات تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود مقداری که اضافه شده زکات ندارد. بنابراین اگر انسان «چهل یک» هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زکاتی را که بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است، مثلاً کسی که ١١٠ مثقال نقره دارد، اگر چهل یک آن را بدهد، زکات ١٠۵ مثقال آن را که واجب بوده داده و مقداری هم برای ۵ مثقال آن داده که واجب نبوده است.
«١۵٠۶» زکات طلا و نقره در صورتی واجب میشود که آن را سکه زده باشند و معامله با آن رایج باشد، و اگرچه سکه آن نیز از بین رفته باشد، باید زکات آن را بدهند.
«١۵٠٧» طلا و نقره سکهداری که زنها برای زینت بهکار میبرند، اگر معامله با آن رایج باشد، زکات دارد، ولی اگر طوری شود که معامله با آن بهعنوان مسکوک رایج نباشد زکات ندارد.
«١۵٠٨» همانطور که سابقاً گفته شد زکات طلا و نقره در صورتی واجب میشود که انسان یازده ماه مالک مقدار نصاب باشد و اگر در بین یازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اول کمتر شود، زکات بر او واجب نیست.
«١۵٠٩» اگر در بین یازده ماه، طلا و نقرهای را که دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید یا آنها را آب کند، بنابر اظهر زکات بر او واجب نیست، ولی مکروه است که برای فرار از دادن زکات این کارها را بکند.
«١۵١٠» اگر طلا و نقرهای را که دارد خوب و بد داشته باشد، میتواند زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولی بهتر است زکات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد، اگرچه بنابر اظهر جایز است زکات همه را از جنس بد بدهد.
«١۵١١» طلا و نقرهای که بیشتر از اندازه معمول ناخالصی دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب ـ که مقدار آن گفته شد ـ برسد، انسان باید زکات آن را بدهد، و چنانچه شک دارد که خالص آن به اندازه نصاب هست یا نه، زکات آن واجب نیست، ولی احتیاط در این است که با تصفیه کردن و مانند آن تحقیق کند، تا بداند اگر خالص آن به مقدار نصاب است زکاتش را بپردازد، یا اینکه بدون تصفیه و تحقیق، احتیاط کرده و زکاتی را که احتمال میدهد واجب شده، بپردازد.
«١۵١٢» اگر طلا و نقرهای را که دارد، به مقدار معمول، فلز دیگر با آن مخلوط باشد، نمیتواند زکات آن را از طلا و نقرهای بدهد که بیشتر از معمول فلز دیگر دارد، ولی اگر بهقدری بدهد که یقین کند طلا و نقره خالصی که در آن هست، به اندازه زکاتی میباشد که بر او واجب است، اشکال ندارد، و نیت کند مقداری را که زیادتر داده است بهعنوان زکات نباشد، بلکه بهعنوان هدیه و احسان بدهد.
زکات شتر، گاو و گوسفند
«١۵١٣» زکات شتر، گاو و گوسفند غیر از شرطهایی که گفته شد، دو شرط دیگر دارد:
۱ـ حیوان در تمام سال بیکار باشد، و ملاک تشخیص بیکار بودن نظر مردم و عرف است.
۲ـ در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده، یا از زراعتی که ملک مالک یا ملک دیگری است بچرد، زکات ندارد.
نصاب شتر
«١۵١۴» شتر دوازده نصاب دارد:
١ـ پنج شتر، و زکات آن یک گوسفند است و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زکات ندارد؛
٢ـ ده شتر، و زکات آن دو گوسفند است؛
٣ـ پانزده شتر، و زکات آن سه گوسفند است؛
۴ـ بیست شتر، و زکات آن چهار گوسفند است؛
۵ ـ ٢۵ شتر، و زکات آن پنج گوسفند است؛۶ـ ٢۶ شتر، و زکات آن یک شتر است که داخل سال دوم شده باشد و مادرش قابلیت حمل را داشته باشد؛
٧ـ ٣۶ شتر، و زکات آن یک شتر است که داخل سال سوم شده باشد، و مادرش قابلیت حمل و مقاربت را داشته باشد؛
٨ـ ۴۶ شتر، و زکات آن یک شتر است که داخل سال چهارم شده باشد و قابلیت حمل را داشته باشد؛
٩ـ ۶١ شتر، و زکات آن یک شتر است که داخل سال پنجم شده باشد؛
١٠ـ ٧۶ شتر، و زکات آن دو شتر است که داخل سال سوم شده باشند؛
١١ـ ٩١ شتر، و زکات آن دو شتر است که داخل سال چهارم شده باشند؛
١٢ـ ١٢١ شتر، و بالاتر از آن؛ که باید یا چهل تا، چهل تا، حساب کند و برای هر چهل تا، یک شتر بدهد که داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا، پنجاه تا، حساب کند و برای هر پنجاه تا، یک شتر بدهد که داخل سال چهارم شده باشد و یا با هر دو راه؛ یعنی چهل تایی و پنجاه تایی حساب کند، ولی در هرصورت باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی میماند، از نُه تا بیشتر نباشد، مثلاً اگر ١۴٠ شتر دارد، باید برای صدتا، دو شتری که داخل سال چهارم شده و برای چهل تا، یک شتری که داخل سال سوم شده بدهد.
«١۵١۵» شتری که بهعنوان زکات داده میشود، باید مادّه باشد.
نصاب گاو
«١۵١۶» گاو و گاومیش دو نصاب دارد:
نصاب اول: سی گاو است. هنگامی که تعداد گاوها به سی برسد، اگر شرایطی را که گفته شد داشته باشد، باید یک گوساله که داخل سال دوم شده و مادرش قابلیت حمل را داشته باشد بهعنوان زکات داد.
نصاب دوم: چهل گاو است، و زکات آن یک گوساله ماده است که داخل سال سوم شده و مادرش قابلیت حمل را داشته باشد.
«١۵١٧» زکات مابین سی و چهل گاو واجب نیست، مثلاً کسی که ٣٩ گاو دارد، فقط باید زکات سی تای آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد، تا به شصت نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و بعد از آنکه به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اول را دارد، باید دو گوساله که داخل سال دوم شده باشند زکات بدهد، و همچنین هرچه بالا رود باید یا سی تا، سی تا، حساب کند یا چهل تا، چهل تا، یا با سی و چهل حساب کند و زکات آن را به دستوری که گفته شد بدهد، ولی باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی میماند از نُه تا بیشتر نباشد؛ مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای آن، زکات سی تا، و برای چهل تای آن، زکات چهل تا را بدهد، چون اگر تنها با روش سی تایی، حساب کند، ده گاو زکات نداده باقی میماند.
نصاب گوسفند
«١۵١٨» گوسفند پنج نصاب دارد:
اول: چهل گوسفند، و زکات آن یک گوسفند است، و تا گوسفند به چهل نرسد زکات ندارد؛
دوم: ١٢١ گوسفند، و زکات آن دو گوسفند است؛
سوم: ٢٠١ گوسفند، و زکات آن سه گوسفند است؛
چهارم: ٣٠١ گوسفند، و زکات آن چهار گوسفند است؛
پنجم: چهار صد و بالاتر از آن، که باید آنها را صدتا، صدتا، حساب کند و برای هرصدتای آنها یک گوسفند بدهد، و لازم نیست زکات را از خود گوسفندها بدهد، بلکه اگر گوسفند دیگری بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند، پول بدهد کافی است؛ ولی اگر بخواهد جنس دیگر بدهد در صورتی که برای فقرا بهتر باشد، اشکال ندارد.
«١۵١٩» زکات مابین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شماره گوسفندهای کسی از نصاب اول که چهل است بیشتر باشد تا به نصاب دوم که ١٢١ است نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زکات ندارد و همچنین است در نصابهای بعد.
«١۵٢٠» گوسفندی را که برای زکات میدهد اگر داخل سال دوم شده باشد کافی است، ولی اظهر این است که اگر هفت ماه گوسفند هم تمام شده باشد کافی است، و اگر بُز را بهعنوان زکات بدهد، باید داخل سال سوم شده باشد.
«١۵٢١» اگر یک نفر در چند جا، گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند، باید زکات آنها را بدهد.
«١۵٢٢» اگر گاو، گوسفند و شتری که دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، میتواند زکات را از خود آنها بدهد، ولی اگر همه سالم و بیعیب و جوان باشند نمیتواند زکات آنها را از حیوان مریض یا معیوب یا پیر بدهد، بلکه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض و دستهای معیوب و دسته دیگر بیعیب و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، مستحب آن است که برای زکات آنها، همه را در مجموع و بهطور متوسط در نظر بگیرد، گرچه اظهر آن است که پرداخت آنچه که اسم حیوان بر او صدق کند کافی است.
«١۵٢٣» اگر قبل از تمام شدن ماه یازدهم، گاو، گوسفند و شتر را با چیز دیگر عوض کند، یا نصابی را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلاً چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد، زکات بر او واجب نیست.
مصرف زکات
در هشت مورد میتوان زکات را مصرف کرد:
١ـ فقیر، و آن کسی است که مخارج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد، و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را بگذارند، فقیر نیست.
٢ـ مسکین، و آن کسی است که زندگیش را سختتر از فقیر میگذراند.
٣ـ کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا فقرا برساند.
۴ـ کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند.
۵ـ خریداری بندهها و آزاد کردن آنان.
۶ـ پرداخت بدهی کسی که نمیتواند قرض خود را ادا کند.
٧ـ فی سبیل اللّه، یعنی کاری که مانند ساختن مسجد، پل، راهسازی و مدرسه منفعت عمومی و دینی دارد که نفع آن به عموم مسلمانان میرسد و برای اسلام نفع داشته باشد.
٨ـ ابنالسبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده است.
و احکام اینها به ترتیب در مسائل بعدی ذکر خواهد شد.
«١۵٢۴» انسان میتواند به فقیر و مسکین بیش از مخارج سالیانهاش زکات بدهد، ولی اگر این کار موجب بیانصافی شده و به دیگر فقرا اجحاف شود، مثل اینکه همه مردم بخواهند زکاتشان را به یک فقیر بدهند و بقیه فقرا تنگدست بمانند، خالی از اشکال نیست. و مستحب است که به هر فقیر کمتر از زکات نصاب اول طلا و نقره که قبلاً گفته شد ندهند.
«١۵٢۵» صنعتگر یا مالک یا تاجری که درآمد او از مخارج سالش کمتر است، میتواند برای کسری مخارجش زکات بگیرد، و لازم نیست ابزار کار یا ملک یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند، مگر اینکه ابزار کار یا سرمایه او بهقدری زیاد باشد که بتواند آن را تعویض یا تبدیل به چیز دیگر کند و مقداری برایش بماند که برای زندگی بدون مشقت و عسر کافی باشد، که در این صورت لازم است این کار را انجام بدهد.
«١۵٢۶» فقیری که خرج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد، اگر خانهای دارد که ملک اوست و در آن ساکن است، یا حیوان سواری دارد، چنانچه بدون اینها نتواند زندگی کند، یا اینکه برای حفظ آبرویش لازم داشته باشد، میتواند زکات بگیرد، و همچنین است اگر اثاث خانه، ظرف، لباس تابستانی و زمستانی و چیزهای ضروری زندگی را نداشته باشد و به اینها احتیاج داشته باشد، میتواند از مالی که بهعنوان زکات به او میدهند خریداری نماید.
«١۵٢٧» فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست، بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زکات زندگی نکند، ولی تا وقتی که مشغول یاد گرفتن است، میتواند زکات بگیرد.
«١۵٢٨» کسی که قبلاً فقیر بوده و میگوید فقیرم، اگر از گفته او اطمینان یا گمان پیدا شود، میشود به او زکات داد.
«١۵٢٩» کسی که میگوید فقیرم و قبلاً فقیر نبوده، یا معلوم نیست فقیر بوده یا نه، اگر از ظاهر حالش گمان پیدا شود که فقیر است، میشود به او زکات داد.
«١۵٣٠» موقع دادن زکات به فقیر لازم نیست به او بگوید که زکات است.
«١۵٣١» اگر به خیال اینکه شخصی فقیر است به او زکات بدهد، بعد بفهمد فقیر نبوده، یا از روی ندانستن مسئله به کسی که میداند فقیر نیست زکات بدهد، چنانچه چیزی را که به او داده باقی باشد، میتواند از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته باشد اظهر این است که گیرنده در صورت جهل ضامن نیست، امّا اگر کسی که آن چیز را گرفته میدانسته یا احتمال میداده که زکات است و میدانسته که خودش فقیر نیست و ممکن است آن چیز یا عوضش را از او بگیرند، اگر میتواند باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر گیرنده ادعا کند نمیدانسته آن مال زکات است، همین که دهنده زکات میگوید، بهعنوان زکات دادم، پذیرفته میشود، و در صورت بقای عین آن مال، حق پس گرفتن آن را دارد، ولی میتواند پس نگیرد و از مال خود دوباره بدهد.
«١۵٣٢» مسافری که خرجی او تمام شده یا مرکبش از کار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض کردن یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند، اگرچه در وطن خود فقیر نباشد، میتواند زکات بگیرد، ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض کردن یا فروختن چیزی مخارج بقیه سفر خود را فراهم کند، فقط به مقداری که به آنجا برسد، میتواند زکات بگیرد.
«١۵٣٣» مسافری که در سفر درمانده شده و زکات گرفته، بعد از آنکه به وطنش رسید، اگر چیزی از زکات باقی مانده باشد، در صورتی که بازگرداندن آن به صاحب مال یا نایب او مشقت داشته باشد، باید آن را به حاکم شرع بدهد و بگوید آن زکات است، و اگر به حاکم شرع هم ممکن نشد به مؤمنین عادل میدهد که آنها به مصرف زکات برسانند. و اگر آن هم ممکن نشد، خودش میتواند آن را در موارد مصرف زکات صرف کند.
شرایط مستحقین زکات
«١۵٣۴» مستحق زکات باید مؤمن (شیعه) باشد، مگر مورد چهارم و هفتم از مصارف زکات، که شرایط خاص خود را دارد.
«١۵٣۵» اگر طفل یا دیوانهای از شیعه فقیر باشد، انسان میتواند به ولیّ او زکات بدهد که به مصرف او برساند.
«١۵٣۶» اگر به ولیّ طفل و دیوانه دسترسی ندارد، میتواند خودش یا بهوسیله فردی امین زکات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند؛ و باید موقعی که زکات را به مصرف آنان میرساند، نیت زکات کند. و اگر طفل ممیز است و اطمینان دارد که در همان مواردی صرف میکند که ولیّ او صرف میکرد، میتوان به خود طفل نیز داد و همچنین به سفیه، با اطلاع ولیّ او، میتوان زکات داد.
«١۵٣٧» به کسی که معصیت کبیره و اموری که در اسلام منکر و قبیح هست مرتکب میشود، مخصوصاً کسی که آشکارا معصیت انجام میدهد، بنابر احتیاط واجب نباید زکات بدهند، مگر بهقدر ضروریات او و خانوادهاش.
«١۵٣٨» انسان نمیتواند مخارج کسانی، مثل اولاد، که خرجشان بر او واجب است از زکات بدهد، ولی اگر مخارج آنان را ندهد، دیگران میتوانند به آنان زکات بدهند.
«١۵٣٩» اگر انسان زکات به پسرش بدهد که خرج زن و خدمتکار خود کند، اشکال ندارد.
«١۵۴٠» زنی که صیغه شده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران میتوانند به او زکات بدهند، ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط کند که مخارج او را بدهد یا بهجهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتی که بتواند مخارج آن زن را بدهد یا زن بتواند او را مجبور کند، نمیشود به آن زن از سهم فقرا زکات داد.
«١۵۴١» زن میتواند به شوهر فقیر خود زکات بدهد؛ اگرچه شوهر، زکات را صرف مخارج خود آن زن نماید.
«١۵۴٢» سیّد نمیتواند از غیر سیّد زکات بگیرد، ولی اگر خمس و سایر وجوهات کفایت مخارج او را نکند و ناچار به گرفتن زکات باشد، میتواند از غیر سیّد زکات بگیرد، ولی احتیاط واجب آن است که اگر ممکن باشد فقط به مقداری که برای مخارج سالانهاش ضروری باشد بگیرد و اگر در اثنای سال از زکات بینیاز شد آن را عودت یا با اذن زکاتدهنده به مصرف مستحقین زکات برساند و خودش از خمس استفاده کند.
نیت زکات
«١۵۴٣» انسان باید زکات را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و اگر غیر از زکات، مال دیگری هم بر او واجب شده است، در نیت معین کند که آنچه را میدهد زکات است، ولی اگر هم زکات مال بر او واجب شده است و هم زکات فطره، لازم نیست موقع ادا کردن، نیت کند که آنچه را میدهد زکات مال است، بلکه اگر به نیت «آنچه بر او واجب است» بدهد از هر دو کفایت میکند، و همچنین اگر مثلاً زکات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نیست معین کند چیزی را که میدهد زکات گندم است یا جو.
«١۵۴۴» کسی که زکات چند مال بر او واجب شده اگر مقداری زکات بدهد و نیت هیچ کدام آنها را نکند، بلکه نیت کند که «زکات میدهم» کافی است.
«١۵۴۵» اگر کسی را وکیل کند که زکات مال او را بدهد، چنانچه وکیل موقع دادن زکات به فقیر، از طرف مالک نیت زکات کند، بنابر اظهر کافی است.
«١۵۴۶» اگر مالک یا وکیل او بدون قصد قربت زکات را به فقیر بدهد و پیش از آنکه آن مال از بین برود، خود مالک نیت زکات کند، زکات حساب میشود.
«١۵۴٧» مسلمانی که مستبصر (شیعه) شد عباداتی که موافق مذهب خودش انجام داده اعاده ندارد، مگر زکات که باید آن را به فقیر شیعه بدهد، ولی اگر از اول آن را به فقیر شیعه و با قصد قربت داده باشد، اعاده ندارد.
«١۵۴٨» در حال غیبت نباید به کسانی که منصب امام را غصب کردهاند زکات داد، ولی دادن زکات به مجتهد جامعالشرایط بنابر اقوی مثل دادن زکات به امام معصوم علیهالسلام است.
مسائل متفرقه زکات
«١۵۴٩» هنگام جدا کردن گندم و جو از کاه و هنگام چیدن خرما و انگور، باید زکات آن را به فقیر داد یا از مال خود جدا کرد. و زکات طلا، نقره، گاو، گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه دوازدهم باید به فقیر بدهد یا از مال خود جدا نماید، ولی اگر منتظر فقیر معینی باشد یا بخواهد به فقیری بدهد که از جهتی برتری دارد، میتواند زکات را جدا کند و ادای آن را بهخاطر آن فقیر تأخیر بیندازد.
«١۵۵٠» زکات گندم، جو، خرما، کشمش، طلا و نقره را میتوان از خود آنها داد و میتوان قیمت آن را حساب کرد، و همچنین است بنابر اظهر در زکات شتر، گاو و گوسفند؛ و اگر قیمت را میدهد، بنابر احتیاط واجب باید پول نقد بدهد، مگر آنکه گیرنده رضایت داشته باشد، و منظور از قیمت، قیمت وقت اخراج زکات و دادن به مستحق است.
«١۵۵١» بعد از جدا کردن زکات، لازم نیست فوراً آن را به مستحق بدهد، ولی اگر به کسی که میشود زکات داد دسترسی دارد یا سایر مصارف زکات برای او ممکن است، احتیاط مستحب آن است که دادن زکات را تأخیر نیندازد. و اگر با وجود آنکه میتواند زکات را به اهل آن برساند، تأخیر بیندازد و زکات از بین برود، بنابر اظهر ضامن است.
«١۵۵٢» انسان نمیتواند زکاتی را که کنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.
«١۵۵٣» اگر با عین مالی که برای زکات کنار گذاشته برای خودش تجارت کند اصل مال و سود آن مال فقیر است و اگر ضرر کند جبران آن بر عهده زکاتدهنده است.
«١۵۵۴» مستحب است زکات گاو، گوسفند و شتر را به فقرای آبرومند بدهد و در دادن زکات، خویشان را بر دیگران، و اهل علم و کمال را بر غیر آنان و کسانی را که اهل سؤال نیستند، بر اهل سؤال مقدم بدارد.
«١۵۵۵» اگر در شهرِ زکاتدهنده مستحقی نباشد و نتواند زکات را به مصرف دیگری که برای آن معین شده برساند، چنانچه امید نداشته باشد که بعداً مستحق پیدا کند، باید زکات را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زکات برساند، و مخارج بردن به شهر دیگر به عهده او نیست؛ گرچه احتیاط مستحب در این است که خودش مخارج را بپردازد و اگر زکات تلف شود ضامن نیست.
«١۵۵۶» اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود، میتواند زکات را به شهر دیگر ببرد، ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد، و اگر زکات تلف شود ضامن است، مگر آنکه به درخواست حاکم شرع برده باشد.
«١۵۵٧» اجرت وزن و پیمانه کردن گندم، جو، کشمش و خرمایی را که برای زکات میدهد اگر مالک پرداخت نکرد و با فقیر هم در مورد اجرت آن مصالحه نکردند، بنابر اظهر از زکات پرداخت میشود.
«١۵۵٨» مکروه است انسان از مستحق درخواست کند که زکاتی را که از او گرفته به او بفروشد، ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را که گرفته بفروشد، بعد از آنکه به قیمت رساند، کسی که زکات را به او داده در خریدن آن، بر دیگران مقدم است.
«١۵۵٩» کسی که مالک حد نصاب طلا و نقره بوده و چند سال بر آن گذشته و زکات آن را نداده است، در صورتی که زکات فعلی آن را پرداخت کند، کافی است.