حیات علمی آیت الله شبیری زنجانی

آغاز دروس معظّم له
ایشان دروس حوزوی را در سال 1359 – 1360 ه ق، آغاز کردند و فراگیری کتب سطح را در خلال سه یا چهار سال به پایان رسانیده، سپس در درس خارج مرحوم آیت الله العظمی سیّد صدرالدین صدر «قدس سره»(1299 –1373ه ق) حاضر گردیدند. درس مرحوم آیت الله صدر«قدس سره» مملو از فضلاء و علمای بزرگ بوده و معظّمٌ له کم سن ­ترین شرکت کننده بود.
اساتید اصلی معظّم له در دروس خارج
معظّم له در مجلس درس چندی از عالمان برجسته آن روزگار حاضر گردیده و بیش از همه از محضر دو تن از فقهاء و محقّقان بزرگ بهره جست.
1- فقیه محقّق آیت الله العظمی بروجردی «قدّس سرّه»(1292 – 1380 ه ق). معظّم له پس از ورود آیت الله العظمی بروجردی «قدس سره» به قم، در درس خارج اصول و همچنین در درس خارج فقه (کتاب الغصب، کتاب الاجاره و کتاب الصّلاه) ایشان شرکت کرد.
2- عالم محقّق آیت الله العظمی سیّد محمد داماد «قدّس سره»(م 1388)ه ق.
معظّمٌ له نزدیک به یک دوره کامل در درس اصول و 21 سال در درس فقه ایشان (اندکی از کتاب الصلاه و نیز کتاب الطهارة و کتاب الصوم و کتاب الخمس و کتاب الحج) شرکت کردند.
معظّمٌ له مزایای چندی برای درس این دو استاد خود برمی­شمردند که در ادامه بدان اشاره می­شود.
امتیازات درس آیت الله العظمی بروجردی «قدّس سرّه»
1- توجّه کامل به اصول متلقّات.
مراد از این تعبیر، مسائل اصلی فقه است که از احادیث و روایات به گونه مستقیم و بدون اعمال استنباط و اجتهاد ویژه گرفته شده باشد
2- توجه به سخنان فقهای اقدم شیعه و طرح تفصیلی آراء و انظار ایشان و بررسی و احیاناً ارائه تفسیر دقیق و متقن از آنها به گونه ای متفاوت با آنچه در نگاه بدوی به ذهن می­آید.
3- طرح اقوال عامه و استفاده از آنها در استنباط احکام
مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به اقوال عامه در استنباط توجّه ویژه داشتند،زیرا معتقد بودند که فقه شیعه و روایات اهل بیت «علیهم السلام» ناظر به فقه عامّه است، احادیث معصومین «علیهم السلام» فتاوا و روش­های نادرست در فقه عامه را رد کرده و دیدگاه­های صحیح را امضاء می­کند. ایشان از این ویژگی با این تعبیر یاد می کردند که «فقه شیعه به منزله تعلیقه بر فقه عامه است».
این ویژگی فقه شیعه دو نتیجه مهم ّبه دنبال دارد[1]:
اول: فهم درست و کامل روایات ائمه معصومین «علیهم السلام» بدون توجّه به فقه عامّه میسّر نیست؛ زیرا تا از خاستگاه احادیث و منشأ صدور آنها آگاه نباشیم نمی ­توانیم به درستی مفاد آنها را دریابیم، به دیگر بیان؛ همچنان که فهم یک تعلیقه بدون دریافت صحیح از عبارت متن، امکان پذیر نیست، درک صحیح از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) نیز بدون مراجعه به فتاوای عامّه و جوّ صدور احادیث امکان ندارد.
دوم:در جایی که در احایث سخنی از ردّ فتاوای عامّه نیامده باشد، این امر نشانه امضاء و پذیرش آن فتاوا می باشد، همچنان که در متنی که تعلیقه خورده اگردر جایی تعلیقه زده نشود، نشانه پذیرش آن متن می باشد.
4- ژرف اندیشی و دقّت در احادیث اهل بیت «علیهم السلام » برای فهم صحیح آنها.
5- تتبّع پیگیر و عدم اکتفا به تحقیق بدون تتبّع.
پیش از ایشان، روش رایج در حوزه­های علمیه اهمّیّت بخشیدن به تحقیق مسائل و کم توجهی به تتبّع بوده است. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدّس سره اهتمام به تتبّع را در کنار تحقیق مسائل جایگزین روش پیشین نمود، این روش تازه، تأثیری شگرف بر افکار حوزویان بر جای نهاد و حوزه نجف، نیز از این تأثیر برکنار نماند، تا بدانجا که اندیشه تألیف اثر والای «معجم رجال الحدیث» نیز متأثر از این روش بود.
6- دقّت در احادیث با مضمون یکسان یا نزدیک به هم برای یافتن «احادیث متّحد» که احیاناً در اثر عواملی همچون «نقل به معنا و اختصار و تحریف»، اندک تفاوتی یافته و آنها را متعدّد انگاشته اند.
7- مراجعه به «نسخه­های خطّی معتبر حدیثی» و اکتفا نکردن به نسخه­های چاپی، برای دست یافتن به «متنی صحیح و بدون اشتباه و تحریف».
این مراجعه سبب می شود، که گاه تحریفات در سند یا متن حدیث، کشف شود و گاه بر درستی سند ومتن حدیث، تأکید گردد.
8- استفاده از «روش ویژه خود در علم رجال» در زمینه «تعیین طبقه راویان و تنظیم ترتیب الاسانید»، برای کتاب های حدیثی.
این روش برای «یافتن تحریف­های مختلف»، که در اسناد احادیث رخ داده و نیز «کشف عناوین مبهم و تمییز مشترکات و توحید مختلفات» کارساز است.
سفر معظّمٌ له به نجف اشرف
معظّمٌ له برای بهره­گیری از معارف حوزه عریق و ریشه دار نجف اشرف، دوبار به این مرکز بزرگ علمی سفر کرد؛ بار اوّل، در سال 1373 (ه ق) و بار دوم، در سال1374(ه ق) بوده است. ایشان در دروس فقه مرحوم آیت الله العظمی سیّد عبدالهادی شیرازی «قدس سره» (1305 – 1382) در «کتاب الصلاة» و در دروس فقه مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم قدس سره(1306 – 1390) «کتاب الحجّ»حاضر گشت و در دروس اصول و فقه«بحث رضاع» مرحوم آیت الله العظمی سیّد ابوالقاسم خویی «قدس سره» (1371 – 1413) شرکت نمود.
دروس خارج معظم لّه
ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول، اشتغال دارد. درس خارج فقه را با تدریس «کتاب الحجّ»، در زمان حیات استاد محقّق خود، مرحوم آیت الله محقّق داماد (م 1388) آغاز نمود که این درس بیش از 15 سال، گاه بر مدار کتاب «عروة الوثقی» و گاه کتاب «شرائع» ادامه یافت.
پس از «کتاب الحج»، مدار بحث، کتاب «عروة الوثقی» قرار گرفت و سالها به بررسی کتاب الاجاره و کتاب الخمس پرداخت، سپس تدریس «کتاب النّکاح»، را آغاز نموده که پس از پایان مباحث کتاب «عروة الوثقی» در این باب، سایر مباحث آن را بر پایه کتاب «شرائع» ادامه داد. «کتاب الصوم» و «کتاب الاعتکاف» بحث بعدی بود که ایشان بر مبنای «عروه الوثقی» تدریس می فرمود.
ایشان اکنون نیز مشغول تدریس «کتاب البیع» بر مبنای کتاب «مکاسب» شیخ انصاری( رحمة الله علیه )، هستند.
تدریس خارج اصول، نیز سال ها ادامه یافت، ولی در حال حاضر اهتمام بیشتر معظّم له بر فقه، بوده و مباحث اصولی مرتبط با بحث – که تذکّر آن را لازم می بینند- در ضمن بحث فقه، مورد بررسی قرار می دهند.
روش معظمٌ له در تدریس و ویژگی­های آن
معظمٌ له با بهره­ گیری از ویژگی­های درس دو استاد برجسته خود و افزودن امتیازات خاصّ دیگر، تدریس خود را سامان می­دهد. مزایای بحث معظّمٌ له را می توان در این محورها خلاصه کرد
1- طرح نظرات فقها ، به ویژه نظرات قدما در مسائل اصلی فقه و نقل مستقیم از آنها و پرهیز از نقل دیگران.
معظمٌ له بارها به این توصیه مرحوم «کاشف اللّثام» اشاره کردند؛ که نباید در نقل دیدگاه ها و مطالب، به «منقولات»، اکتفاء کرده، بلکه باید به طور مستقیم به منابع اصلی مراجعه کرده و از آنها اخذ نمود؛ زیرا ما به موارد بسیاری برخورد کرده ایم که مطالب، به شکل صحیح نقل نشده و تسامح و بی دقّتی در این گونه مسائل فراوان است.
2- مراجعه به تمام کتب استدلالی فقهاء در مسأله مورد نظر.
انگیزه این مراجعه این است که چه بسا نکاتی در لابلای کلمات بزرگان یافت می شود که در بحث راهگشا بوده و یا لااقلّ الهام بخش بوده و ما را به طریق صواب نزدیک می سازد. فوائد دیگری هم در این مراجعه نهفته است.[1] 3-طرح و بررسی تمام اقوال و احتمالات، در مسأله مورد بحث و تحقیق کامل در استخراج دیدگاه صحیح.
4-بحث تفصیلی در مبانی و قواعد کلی،همچنین در فروع و تطبیقات آنها.
5-نقل احادیث به طور کامل و بحث از «فقه الاحادیث» و دقّت نظر در مفاد احادیث.
ایشان به نقل مقطع خاصّی از حدیث که به مسأله مورد نظر ارتباط دارد، اکتفا نمی کنند؛ زیرا، چه بسا در سائر قطعات روایت، نکات و اشاراتی وجود دارد که در فهم مقطع مورد نظرما، مفید بوده وجداسازی این مقطع از سایر قطعات، حدیث، را از مسیر فهم صحیح دور می­سازد . گاه از ملاحظه کلّ حدیث برمی آید که حدیث، ناظر به مورد خاصّی بوده و از اطلاق یا عموم برخوردارنیست و گاه برعکس، دقّت درمجموع حدیث، ما را به این نتیجه می رساند که پاره ای، از قیود حدیث از باب مثال بوده و می توان از آن الغاء خصوصیّت نمود، به عقیده ایشان، اوامری که در سیاق اوامر دیگری قرار گرفته که مراد از آنها «استحباب» است، ظهور در «وجوب» را از دست می دهند، لذا باید به کلّ حدیث توجّه کرد تا قرینه سیاق، از نظر دور نماند.
6-جستجوی گسترده برای یافتن تمام احادیث مسأله ولو با مراجعه به ابواب دیگر در جوامع حدیثی.
ایشان بارها این نکته را گوشزد می کردند که در جوامع حدیثی همچون «وسائل الشیعه»، هر چند تلاش بسزایی برای نقل تمام احادیث مربوط به عنوان بابها انجام گرفته ولی با توجّه به محدودیّت توان و قدرت بشری، چه بسا احادیثی یافت می شود که در باب دیگری، نقل شده است؛ لذا باید به دنبال راه­هایی گشت و سرنخ­های را جستجو کرد که ما را در سایر ابواب فقهی هم به احادیث مورد نظر رهنمون باشد.
7-دقّت در وحدت و تعدّد روایات مسأله
شناخت تعداد احادیثی که «مضمون واحدی» دارند، در اطمینان یا عدم اطمینان به«صدور احادیث» نقش بسزایی دارد، معظّم له، به پیروی از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بر واقعی کردن آمار احادیث، در هر بحث، تأکید کرده و به عامل «نقل به معنا»، در این زمینه توجّه ویژه ای دارند.
8-بحث تفصیلی از سند احادیث و احوال راویان آنها.
معظّمٌ له، چنانچه تعداد احادیث محلّ بحث به اندازه ای برسد که اطمینان به صدور برخی از آنها حاصل گردد، از بررسی اسناد احادیث خودداری می ورزند. ولی اگر احادیث به این مقدار نرسد به بررسی اسناد احادیث می پردازند.
9-دقّت نظر در احادیث و جوانب مختلف آنها برای یافتن راه حلّ رفع ناسازگاری و وجود جمع عرفی در احادیث متعارضه.
10-مراجعه به مخطوطات کتب حدیثی و عدم اکتفاء به نسخه های چاپی.
ایشان نسخه های خود از کتب اربعه را با مخطوطات بسیار معتبری از این نسخ به دست خویش مقابله کرده اند. این مخطوطات که از گوشه و کنار کتابخانه ها شناسایی شده، غالباً با توجّه به مقابله و قرائت برمشایخ و استنساخ از نسخه های معتبر و قدمت زمان، از ارزش ویژه ای، برخورداربوده و گاه بی واسطه یا با واسطه اندک، از روی نسخه اصل مولّف نگارش یافته اند. به ویژه در کتاب «تهذیب» و «استبصار» از چنین نسخه های ارجمندی بهره مند گشته اند. ایشان بسیاری از کتب حدیثی دیگر، را نیز با مخطوطات معتبر مقابله کرده و در هنگام بحث فقهی خود از این نسخه های مقابله شده استفاده می کنند.
11-طرح و بررسی فشرده یا مفصّل مباحث اصولی مورد نیاز در لابلای تدریس فقه و تطبیق آنها بر فروعات.
این ویژگی درس فقه معظّمٌ له برخاسته از نیاز قهری است که از عدم تدریس اصول، نشأت گرفته و علّت خاصی ندارد. البتّه توجّه به «تفریعات»، در هنگام «بحث اصولی» سبب واقعی شدن آنها، می گردد و این فائده را به دنبال دارد که پاره ای از بحث های غیر ضروری و بدون ثمره فقهی طرح نمی گردد.
12-طرح برخی از مبانی اصولی که در کتب اصول، عنوان خاصّ نیافته است و در لابلای دیگر مباحث به تناسب، عنوان می گردد.
همچون:
– فرق حکمت و علّت و کیفیت معمِّم بودن و مخصِّص بودن علت
– تفاوت ترک استفصال و ترک استیضاح با اطلاق لفظی در افاده عموم
– فرق اطلاق لفظی و اطلاق مقامی.
– نقش غلبه و قید غالبی در انصراف ادلّه و شیوه مفهوم گیری از آنها.
– انحلال خطابات و بررسی نظریّه خطابات قانونی.
– بحث ادوات عموم.
13- توجّه ویژه به «آیات الأحکام» و مراجعه مفصّل به کتب خاصّه و عامّه در «تفسیر» و «فقه» و کتب مختص «آیات الاحکام»
14- دقّت بسیار برای دستیابی به معنای حقیقی مفردات و ترکیب­های ویژه ای که در احادیث اهل بیت «علیهم السلام» وارد شده است.
روش ایشان در کشف معنای حقیقی بیشتر بر پایه تتبّع در «موارد استعمال»، استوار می باشد. این روش بر این اصل بنیادی، بنا نهاده شده که «استعمال بدون عنایت و تأوّل دلیل بر معنای حقیقی می­باشد».[2]لذا باید دقّت نمود که آیا استعمال بدون عنایت و ادّعاء صورت گرفته یا خیر؟هر چه موارد استعمال بیشتر و متنوّعتر باشد، این ویژگی استعمال، آسان تر کشف می­گردد.
15- بررسی مفصل مبانی مرتبط با نسخه های کتب و شیوه وقوع تحریف آنها و تعیین اصل صحیح، در هنگام «دوران امر بین وقوع زیاده یا نقیصه در نسخه کتاب»[3].
16- استفاده از فهارس لفظی و نرم افزارهای گوناگون برای یافتن احادیث مورد نظر و موارد استعمال واژه ها و ترکیبات و ارتباط سندی راویان و …
17-مراجعه به مصادر متفرقه مرتبط با بحث فقهی همچون کتب تاریخ و انساب و تراجم و جغرافیا.
18-یاری جستن از «متخصّصان»، برای تشخیص دقیق تر «موضوعات احکام».
19-استناد به اجماع فقهای عامّه معاصر ائمه معصومین «علیهم السلام» در جایی که در روایات ما انکاری نسبت به آن، دیده نشده باشد.
توجّه معظّم به فقه عامّه، به پیروی از روش مرحوم آیت الله العظمی بروجردی است، که پیشتر توضیح داده شد.
20-استناد به اجماع فقیهان امامیه، به شرط «احرازاتّصال آن به زمان معصوم» (علیه السلام)
ایشان می فرمودند : در موارد بسیاری که ما مدرک فتوای فقها را می دانیم، ناتمامی این مدرک را جهت اثبات فتوا دریافته ایم، لذا «مبانی حدس در حجیّت اجماع»، نادرست است و هیچ ملازمه ای بین اجماع فقها و قول معصوم (علیه السلام) در کار نیست. اگر در جایی که مدرک کلام فقهاء «معلوم» باشد، ملازمه بین آن کلام و قول معصوم(علیه السلام) نباشد؛ قهراً در جایی که مدرک کلام آنها «نامعلوم» هم باشد چنین ملازمه ای وجود ندارد؛ چون «نامعلوم بودن مدرک»، به کلام فقیهان «عصمت» نمی بخشد و تضمین کننده «مطابقت آن با واقع» نیست. لذا ما برای اعتبار اجماع به مبنای دیگری معتقدیم که آن، «مبنای تقریر» است. اگر فتوای فقهای معاصر ائمه(علیهم السلام) که مخالف قول معصوم (علیه السلام) باشد، مورد انکار ایشان قرار می گیرد؛بنا براین، «عدم انکار»، دلیل «امضاء و اعتبار» چنین فتوایی است؛ هر چند فتوا به استناد «مدرک معلوم» صورت گرفته باشد. مثلاً اگر علماء معاصر ائمه (علیه السلام) با استناد به آیه ­ای، «فتوایی» را استخراج کرده باشند که به عقیده ما چنین دلالتی ندارد، با «عدم انکار» معصوم (علیه السلام)،« صحت فتوا» اثبات می گردد، هر چند «صحت استناد» ثابت نمی شود و نمی توان آن را «دلیل بر دلالت آیه» مورد استناد بر آن فتوا دانست؛ چون دلیلی نداریم که امامان اشتباهات علمی دانشمندان را نیز الزاماً بر طرف می­ساخته اند ، لذا با «احراز اتّصال اجماع به زمان معصوم» (علیه السلام)، «معلوم المدرک بودن اجماع» ضرری به «اعتبار آن»، وارد نمی سازد؛ تا چه رسد به «محتمل المدرک بودن آن»، ولی چه بسا با «معلوم بودن مدرک اجماع» یا «محتمل بودن آن»، اتصال اجماع به زمان معصوم(علیه السلام)، احراز نگردد، پس «مدرکی نبودن اجماع»، شرط «اصل اعتبار» آن نیست، بلکه غالباً شرط «احراز اتّصال» است. البته «شرط اتصال»، تنها در مسائل مورد ابتلاء، قابل احراز است.[4] شیوه بحث معظّم له و گستردگی آن، زمان بسیاری را می طلبد. لذا درس ایشان با تفصیل بسیار، همراه است و مزایا و امتیازات خاصّ خود را دارد.
برخی از توصیه ها و رهنمودهای معظم له:
* مشکل گشای حقیقی پیامبر و اهل البیت علیهم السلام اند و بر اساس روایات نعمتهایی هم که به ما داده می شود به واسطه این بزرگواران است.خلقت عالم به واسطه نمونه های عالی انسانیت است و این نمونه های عالی انسانیت حضرات معصومین هستند.ما در همه نشآت به رسول اکرم و عترت ایشان نیازمندیم و امیدواریم که عنایات ایشان شامل حال همه ما بشود.
*آنچه که باعث پیشرفت در همه امور است اخلاص است. باید خدا و پیغمبر و مذهب را در نظر داشت. اگر اخلاص باشد عمل از طرف خداوند تایید می شود و اگر نباشد آثار آن در حد اعلا نیست. مهم این است که انسان پیوند خود با خدا را محکم کند. رضاخان همه حوزه های علمیه را به هم ریخت؛ اما در آن شرایط حوزه علمیه قم باقی ماند ؛ این به خاطر اخلاص موسس این حوزه “شیخ عبدالکریم حائری” و کسانی بود که بعد از او حوزه را نگه داشتند. طلبه اگر در تبلیغ به دنبال رفع مشکلات مردم و محکم کردن پیوند آنان با خاندان وحی باشد موفقیت بیشتری دارد و عنایت خداوند و اولیای خدا هم به او بیشتر است.
* رفتار طلبه باید معرف دین باشد. رفتارها باید مطابق بیانات حضرت صادق- علیه السلام- باشد. رفتاری کنند که موجب اعتقاد مردم به خاندان وحی باشد . هر طلبه ای اگر خوب عمل کند به امام صادق -علیه السلام- خدمت کرده است و اگر بد عمل کند صدمه به این مکتب خورده است. لذا سعی اول طلبه در هدایتهای اشخاص تهذیب نفس خود و اعمال خودش است، البته به حضرات معصومین -علیهم السلام- هم توسل کنند که خداوند موفقشان گرداند و از تبلیغ نتیجه مطلوب بگیرند.
* دین نباید در حاشیه زندگی ما باشد بلکه باید در متن زندگی جریان داشته باشد.برنامه ریزی صحیح برای پاسداشت ماه رمضان از وظائف حکومتهاست و برنامه ریزی باید به گونه ای باشد که امکان روزه گرفتن برای مردم مهیا شود.حکومتها می توانند ساعتهای کاری را کم کرده و در سایر ماهها جبران کنند.
* انسان به تفریح نیاز دارد و یکی از تفریحات سالم، مطالعه شرح حال علماست. زندگی بزرگان را مطالعه کنید ببینید آنان چه کردند که به این مقامات رسیدند. مطالعه شرح حال علماء در هدایت و تربیت انسان بسیار تاثیر دارد. می توان از ارواح این بزرگواران برای رسیدن به کمالات معنوی کمک گرفت.در انتخاب رفیق دقت کنید. مجالستان مجالس تقوی باشد و مواظب باشید در مجالس گناه و معصیت وارد نشوید.
* هر خدمتی که مومنین و مردم کشور صورت می گیرد، خدمتی است که به مکتب حضرات معصومین (علیهم السلام) می شود، چرا که این کشور خاص اهل بیت (علیهم السلام) است و ان شاء الله عنایات آنان نیز شامل حال خدمت گزاران به ملت می گردد.
* انسان نیازمند فضل و رحمت الهی است، دعا در این راه بسیار مهم است. البته این طور نباشد که هر فرد فقط برای خودش دعا کند. چرا که دعا برای همدیگر بسیار مفید فایده است. اگر شما در حق هم بحث یا دوستان تان دعا کنید در حق شما هم مستجاب می شود. لذا ما طلبه ها در حق هم و در حق مردم و کشور دعا کنیم تا به برکت این دعاها مشمول دعای خیر خداوند باشیم.
*بر اساس روایات روزی افراد مشخص است، پس انسان تا می تواند باید در جهت کسب مال حلال تلاش کند چرا که مال حرام مانع رشد معنوی انسان می شود.اینگونه نیست که اگر کسی مال حرامی را وارد زندگیش کرد حتما در همین دنیا عقاب شود چرا که مجازات در این دنیا باعث کسر مجازات آخرت است. کسانی که نسبت به کسب حلال دقت ندارند و به اینکه حرام وارد زندگیشان می شود توجهی نمی کنند همواره چشم انتظار عقاب دنیایی نباشند.مجازات و عقاب آخرت بسیار شدیدتر از عقاب در دنیاست و اگر بخواهند کسی را خیلی شدید عقاب کنند مجازاتش را به آخرت موکول می کنند. اگر کسی را در این دنیا عقاب کنند از میزان عذاب آخرتش کم می شود. اگرعقابی در دنیا مشاهده می شود برای این است که مصالح نوع آن را اقتضاء می کند. برای اینکه دیگران متوجه قبح آن عمل شوند.ما روایات زیادی داریم که در آن به مقدر بودن روزی افراد بیان شده و می فرمایند رزق را به حرام آلوده نکنید. ما باید به این نکات توجه داشته باشیم و در جهت کسب مال حلال تلاش کنیم. بزرگان ما خیلی در این زمینه دقت داشته اند . مال حرام جلو رشد معنوی انسان را می گیرد و عذاب آخرت را در پی دارد.

دکمه بازگشت به بالا