موارد و مصارف خمس

موارد ومصارف خمس‏- خمس براى كيست؟
در آيه 41 سوره انفال موارد خمس چنين بيان شده است: «واعلموا انّما غنمتم من شى‏ء فانّ لِلّه خُمُسَه و للرسول و لذى القربى‏» بدانيد هر چه را كه بدست آورديد پس قطعاً يك پنجم آن براى خدا و رسول و ذى‏ القربى است.
از امام رضا عليه السلام درباره اين آيه سؤال شد كه سهم خدا را به چه كسى بدهيم؟ فرمود: سهم خدا، به رسول خدا مى ‏رسد و هر چه براى رسول خداست براى امام است.(78)
ناگفته پيداست كه سهم خدا و رسول و امام، امروزه بايد در راه معرّفى مكتب و احكام آن و عزّت و نجات پيروان آن صرف شود.
سهم پيامبر و امام براى شخصيّت حقوقى آنان‏
اموالى كه به عنوان خمس در اختيار پيامبر اكرم و اهل‏بيت معصومش ‏عليهم السلام قرار مى‏ گيرد، جزو اموال شخصى آنان نيست كه بعد از شهادت يا رحلت به وارثانشان منتقل شود، بلكه در اختيار مقام رسالت و امامت و جايگاه حقوقى آنان است، البتّه اين منافاتى ندارد كه آنان براى اداره زندگى خودشان به مقدار متعارف از آن استفاده كنند. دليل ما مواردى است از جمله:
1- از امام هادى عليه السلام پرسيدند: گاهى چيزى مى ‏آورند و مى ‏گويند: اين براى امام جواد عليه السلام است كه نزد ما مانده، آن را چه كنيم؟ حضرت فرمود: « مَا كَانَ لِأَبِي بِسَبَبِ الْإِمَامَةِ فَهُوَ لِي وَ مَا كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَهُوَ مِيرَاثٌ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّه‌ »(79)، هر چه را كه به عنوان امامت براى پدرم آورده‏ اند بايد به امام بعدى (يعنى من) تحويل دهيد ولى اگر به عنوان امامت نباشد، طبق قانون قرآن و سنّت پيامبر ميان وارثان (همسر و ساير فرزندان) تقسيم كنيد.
2- رسول خدا صلى الله عليه وآله كه الگوى سادگى و زهد بود، چگونه ممكن است يك پنجم تمام سودها صرف زندگى شخصى او شود. آرى، سهم رسول براى صرف كردن در راه و اهداف رسالت است.
3- چگونه پيامبرى كه مى‏ فرمايد: من اجر و مزدى از شما نمى‏ خواهم، بخش قابل توجّهى از درآمد مردم را براى خودش اختصاص مى‏ دهد؟
4-  همان گونه كه سهم خداوند براى آن است كه در راه حاكميّت قانون الهى هزينه شود، سهم رسول خدا و امام نيز بايد صرف پاسدارى از مكتب رسالت و امامت شود.
5-  با اينكه در روايات اسلامى به ما سفارش كرده ‏اند از عالمى كه تمايلات مادّى بر او چيره شده دورى كنيد، پس چگونه سهم عظيمى از درآمدها براى زندگى شخصى رسول و امام در نظر گرفته شده باشد.
6- پيش شرط مقاماتى كه خداوند به اولياى خود مى ‏دهد، زهد در دنياست وگرنه خداوند آن مقامات را به آنان عطا نمى‏ كند. در دعاى ندبه مى‏خوانيم: « بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ »، خدايا! تو با اولياى خود شرط كردى كه در دنيا زاهد باشند و آنان آن شرط را پذيرفتند و تو به وفادارى آنان علم داشتى و به همين دليل به آنان توجّه و عنايت مخصوص نمودى.
ذى القربى كيست؟
بر اساس آيه خمس، بخشى از خمس براى خدا و رسول و بخشى براى ذى القربى است، كه مراد از آن، امام معصوم است، زيرا:
1-  در روايات بسيارى از شيعه و بعضى از اهل سنّت مى‏خوانيم كه مراد از ذى القربى در آيه خمس، امام معصوم از اهل بيت پيامبر است كه مقام رهبرى جامعه را دارد و خمس براى مقام رهبرى اوست.(80)
2- كسى كه نامش در كنار نام خدا و رسول آمده است بايد مقام و فكر و راه و هدفش در كنار خدا و رسول باشد. «فانّ للّه خُمُسه و للرسول ولذى القربى» چنانكه در آيه « أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ »(81) نيز ما اين عقيده را داريم كه آنكه نامش در كنار خدا و رسول مطرح و اطاعت بى ‏قيد و شرطش در كنار اطاعت خدا و رسول واجب شده جز معصوم نمى‏ تواند باشد.
3- كلمه «ذى القربى» مفرد است و در هر زمان تنها به يك نفر از خاندان رسالت اين سهم مى‏رسد. آرى، اگر به جاى ذى القربى، ذوى القربى بود معناى جمعى داشت كه بايد خمس به همه بستگان پيامبراكرم برسد.
4-  كلمه «قربى‏» صيغه مبالغة و در موردى بكار مى‏ رود كه نزديك‏ترين نزديكى را داشته باشد و نزديك‏ترين فرد به پيامبر از نظر وراثت و نسبت و تربيت، حضرت فاطمه وعلى وفرزندان معصومشان‏ عليهم السلام است. امّا خلفاى بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله خمس را از بنى هاشم منع و آن را به بيت‏ المال اضافه كردند و زكات هم كه براى بنى هاشم حرام بود، در نتيجه براى خاندان رسالت نه خمس ماند و نه زكات و امروزه در كتب فقهاى اهل سنّت عنوانى به نام خمس مطرح نيست.(82)
كوتاه سخن آنكه در آيه 41 سوره انفال براى خمس شش مصرف نام برده شده كه براى سه مصرف اول، حرفِ لامِ ملكيّت آمده است، «للّه خمسه وللرسول ولذى القربى» امّا براى سه مصرف دوم، يعنى يتيمان، مساكين و در راه ماندگان، حرف لام نيامده است، «واليتامى والمساكين وابن السبيل» و شايد اين رمز آن باشد كه اين سه گروه از شاخه‏ ها و فروعات همان ذى القربى (اهل بيت) باشند نه آنكه مستقل و دسته‏اى جدا باشند.(83) و در رواياتى اين معنا تأييد مى‏شود، چنانكه امام سجاد عليه السلام فرمود: مراد، يتيمان و مساكين وابن السبيل از خاندان ماست.(84)
سؤال:
آيا پرداخت نيمى از خمس به يتيمان و مساكين و در راه ماندگان سادات، تبعيض خويشاوندى و امتياز نژادى نيست؟
پاسخ:
1-  اولاً خمس براى سادات فقير است و هر كدام بالفعل يا بالقوه توان كار كردن دارند بايد كار كنند و حق گرفتن خمس را ندارند.
ثانياً: تنها به مقدار رفع نياز، داده مى ‏شود، آن هم نياز يكسال نه بيشتر. « مَا يَسْتَغْنُونَ بِهِ فِي سَنَتِهِمْ »(85)
ثالثاً: استفاده از صندوق خمس به خاطر آن است كه سادات فقير از صندوق زكات محرومند، چنانكه امام صادق عليه السلام فرمودند: « لَمَّا حَرَّمَ‌ عَلَيْنَا الصَّدَقَةَ أَنْزَلَ لَنَا الْخُمُسَ »(86)
بنابراين تمام خمس براى سادات نيست، بلكه نيمى از خمس، آن هم براى سادات فقير است، آن هم به اندازه يك سال، و مازاد خمس در اختيار حاكم اسلامى است. البتّه اگر نصف خمس، سادات فقير را بى نياز نكرد حاكم اسلامى مى ‏تواند از ساير اموال و اختياراتى كه دارد آنان را سير كند.(87) همان گونه كه اگر مقدار زكات بيش از نياز فقرا بود، در اختيار والى قرار مى گيرد و به خزانه بر مى‏ گردد، امّا اگر زكات كم آمد والى بايد از منابع ديگرى كه در اختيار دارد فقراء را سير كند.(88) آنچه مهم است اين است كه در حكومت اسلامى گرسنه نبايد وجود داشته باشد، لكن گرسنگان خاندان رسالت از صندوق خمس و ساير گرسنگان از صندوق زكات تأمين مى‏ شوند و هر صندوقى زياد آورد بايد به خزانه بر گردد و هر صندوقى كم آورد از ساير منابع جبران شود.
2-  زكات از اموال عمومى و خمس از بودجه‏ هاى حكومتى است و اين خود يك سياست بسيار عالى است كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله خواسته تا دست بستگانش را از اموال عمومى (زكات) دور نگه دارد تا نگويند پيامبر اسلام خويشان خود را بر اموال عمومى حاكم كرد و اگر فقيرى از بستگان حضرت بود حاكم معصوم يا عادل به قدر رفع نياز، مشكل او را حل كند.
3-  نتيجه جدا شدن صندوق زكات از صندوق خمس، جدا شدن سادات و بستگان پيامبر از ديگران است تا نسب پيامبر در جامعه محو نشود.
4-  شناخته شدن سادات رمز احترام بيشتر مردم به آنان و اين سبب قرب مردم به رسول اللّه صلى الله عليه وآله است زيرا كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: « الْمُكْرِمُ لِذُرِّيَّتِي , وَالْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ , وَالسَّاعِي لَهُمْ فِي أُمُورِهِمْ وَمَا اضْطَرُّوا إِلَيْهِ , وَالْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَلِسَانِهِ »(89)، من كسانى را كه بعد از من ذريه مرا تكريم كنند يا حوائج آنان را بر آورند يا در رفع مشكلات آنان تلاش نمايند يا آنان را با قلب و زبان دوست دارند، شفاعت مى‏ كنم.
5-  راستى اگر ما به ذريّه‏ ى فقير پيامبرى كه ما را از شرك به توحيد و از توحّش به تمّدن فرا خواند، از صندوقى خصوصى، غير از صندوق فقرا عادّى كمكى كنيم تبعيض است؟ تبعيض آن است كه ما ميان دو فرد يا دو گروه يكسان، دو گونه عمل كنيم. امّا آيا احترام استاد با غير استاد يكسان است، اين تفاوت است و هر تفاوتى بى عدالتى نيست.
انگشتان دست با هم تفاوت دارند ولى اين تفاوت حكيمانه است. در حديث مى‏ خوانيم: دليل آنكه فقراى خاندان رسالت از صندوق خمس استفاده مى ‏كنند براى وابستگى آنان به پيامبر است و تكريم نسل او تكريم او به حساب مى‏ آيد.(90)
گروهى از امام رضا عليه السلام حلال كردن خمس را درخواست كردند، امام فرمود: «ما امحل هذا تمحضّونا المودّة بالسنتكم و تزوون عنّا حقّنا جعله اللّه لنا و جعلنا له و هوالخمس»(91)، چه مردمى كه با زبان اظهار علاقه مى‏ كنند، ولى خمس كه حق ماست نمى‏ پردازند.
بنابراين اگر شنيده‏ ايد كه امامى در زمانى خمس را بخشيده دليل خاصى داشته است. زيرا كنيزانى كه از جنگ‏ها نصيب مسلمانان مى‏ شد، جزو غنائم بود و اگر خمس آنان پرداخت نمى‏ شد آميزش با آنان نامشروع و نسلِ مؤمن، نااهل مى ‏شد، يا رساندن خمس به اهل ‏بيت پيامبرعليهم السلام سبب گرفتار شدن شيعه به دست حكام بنى‏ عباس مى‏ شد، لذا برخى امامان مى‏ فرمودند: ما خمس را بخشيديم تا جان شما سالم و نسل شما پاك بماند.
امّا اين امر در يك دوره كوتاه بود و به طور طبيعى امامان معصوم وكلائى در مناطق مختلف داشتند كه يكى از وظائف آنان گرفتن خمس از مردم و فرستادن براى آن بزرگواران بود.

دکمه بازگشت به بالا