شبهات موجود در باب خمس

وسوسه ‏هاى شيطانى
وسوسه از راه وعده فقر
هنگامى كه فردى تصميم بر دادن حقّ اللّه مى‏ گيرد، شيطان به او وعده فقر مى‏ دهد(62) كه اگر خمس بدهى مال تو كم مى‏ شود و فردا فقير و محتاج مى‏ شوى، هنوز فرزندانت به سر و سامان نرسيده‏ اند. ولى قرآن نيز در برابر وعده فقر شيطان وعده‏ هايى دارد از جمله:
– آنچه در راه خدا بدهيد، خداوند جايگزين مى‏ كند: «فَهُوَ يُخْلِفُهُ» (63) انفاق مثل مكيدن شير مادر است كه هرچه فرزند مى‏ خورد، خداوند دوباره سينه مادر را پر مى‏ كند.
– هر چه بدهيد گم نمى ‏شود و آن را نزد خداوند مى‏ يابيد. «تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ»(64)
– كارهاى خير شما باقى مى‏ ماند و پاداش بهتر دارد. «وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَاباً»(65)
– هر چه نزد شماست فانى مى‏ شود، ولى اگر رنگ الهى پيدا كند و در راه او مصرف شود ابدى مى‏ گردد. «مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ»(66)
–  در راه خدا از خرج كردن نترسيد كه او به شما وسعت مى ‏دهد. «وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»(67)
–  مثال آنچه در راه خدا مى‏ دهيد مثال دانه گندمى است كه در خاك پنهان مى‏ شود، ولى چيزى نمى‏ گذرد كه از آن دانه، هفت خوشه و در هر خوشه صد دانه ظاهر مى‏شود.(68)
نوع ديگرى از وسوسه‏
اگر شيطان در مرحله اول حريف انسان نشد كمى تخفيف داده و مى ‏گويد: خمس واجب است ولى حالا صبر كن. عجله درست نيست هنوز آخر كار نشده و معلوم نيست سود و زيان چقدر است، ممكن است بعضى از سرمايه ‏هاى تو نقد نشود، ممكن است بعضى از جنس‏هاى فروخته شده برگردد، امسال سود بردى، شايد سال آينده زيان كنى و… .
قرآن در برابر اين تأخير، سفارشاتى دارد و تذكراتى مى ‏دهد از جمله:
1- در قرآن بارها كلمه «بغتة» بكار رفته است، يعنى ممكن است مرگ ناگهانى فرا رسد و توفيق عمل خير نداشته باشى.
2- تاريخ افراد و اقوام و گروه‏ هايى در قرآن مطرح شده كه ناگهان گرفتار قهر الهى شدند.
3- قرآن صحنه‏ هائى از آرزوى برگشتن به دنيا و انجام كار خير را نقل مى ‏كند كه البتّه هرگز به اين آرزو پاسخ مثبتى داده نمى‏ شود.
4- قرآن در آيه 14 سوره حديد گفتگوى دوزخيان را با بهشتيان در قيامت اينگونه بيان مى ‏فرمايد: منافقان التماس مى‏ كنند كه نگاهى به ما كنيد تا از نور شما استفاده كنيم. وقتى جواب رد مى ‏شنوند مى‏ گويند: آيا ما در دنيا با شما نبوديم؟ بهشتيان مى‏ گويند: چرا ولى شما خودتان را فريب داديد و در كار خير، امروز و فردا كرديد.
وسوسه ديگر
گاهى شيطان انسان را وسوسه مى‏ كند كه چرا نتيجه دسترنج و علم و ابتكار و خلاقيّت تو نصيب ديگران شود. همان گونه كه قارون مى‏ گفت: سرمايه من بخاطر علم و تخصّص و مديريّتى است كه دارم، «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِي»(69) خداوند در پاسخ مى ‏فرمايد: آيا قارون نمى‏ داند كه ما قوى ‏تر از او را نابود كرديم. چه بسيار افرادى از صاحبان سرمايه كه با سواد، زرنگ، قوى و زحمت‏كش بودند، ولى به جايى نرسيدند. آرى، هرگز داده‏ هاى الهى را به حساب تخصّص و علم و تلاش و مديريّت و هنر خود نگذاريم.
وسوسه ديگر
گاهى شيطان وسوسه مى ‏كند كه خدا خواسته گروهى فقير و گروهى در رفاه باشند، اگر خدا بخواهد به فقرا نيز ثروت می ‏دهد. «أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ»(70) گويا اين افراد غافلند كه دادن‏ها و گرفتن‏هاى الهى براى آزمايش مردم است تا كسى كه ثروت دارد از خود سخاوت و كسى كه ندارد از خود صبر و قناعت نشان دهد. اگر همه مردم يكسان باشند روحيه ايثار، سخاوت، صبر و قناعت، در انسان محو مى ‏شود.
وسوسه ديگر
گاهى انسان بر اثر وسوسه شيطان مى‏ گويد: من كارهاى خير زيادى كرده‏ ام به فقراء كمك مى‏ كنم، به بستگان سر مى ‏زنم اموالى را وقف يا وصيّت مى‏ كنم، بنابراين خمس دادن لازم نيست.
در حالى كه اگر انسان هزار مستحب انجام دهد جبران يك واجب نمى‏ شود. ما بنده خدا هستيم و بايد هرچه را او گفت و هر گونه كه او خواست عمل كنيم، نه آنچه را سليقه خودمان تشخيص مى‏ دهد و بدتر آنكه سليقه خودمان را به جاى حكم خدا حساب كنيم.
وسوسه ديگر
افرادى مى‏ گويند: برخى از كسانى كه خمس را به آنها مى‏ پردازيم، خود در رفاه هستند چرا ما به آنان خمس بدهيم؟ در پاسخ بايد گفت: اسلام مى‏ فرمايد: خمس را به فقيه عادلى بپردازيد كه اهل دنيا نباشد، اگر شما گيرنده خمس را اهل دنيا ديديد مى ‏توانيد گيرنده را عوض كنيد نه آنكه از پرداخت خمس سرباز زنيد. شرط مرجعيّت در اسلام دورى از هواى نفس است و در روايات سفارش شده است كه اگر عالمى را ديديد كه دنيا گراست از او دورى نمائيد و به سراغ عالم زاهد و پارسا برويد.
علاوه بر آنكه ممكن است رفاهِ گيرنده خمس، بخاطر ارث و يا درآمدهاى شخصى باشد و زندگى او از خمس نباشد.
وسوسه ديگر
بعضى مى‏ گويند: خمس ما مبلغ قابلى نيست، خودمان به فقرا مى‏ دهيم.
پاسخ آن است كه ما بايد به وظيفه عمل كنيم و كارى به كم و زياد آن نداشته باشيم. همان گونه كه گاهى يك برگ زرد در حوض آب، كشتى چندين مورچه مى‏شود، ممكن است مبلغ ناچيز شما چند گره را از كار مسلمانان باز كند. خداوند به مبلغ نظر ندارد، بلكه او به اخلاص مى‏ نگرد چنانچه سوره «هل اتى…» به خاطر چند قطعه نان كه در راه خدا خالصانه انفاق شد نازل گرديد.
وسوسه ديگر
گاهى مى‏ گويند ما هنوز مشكل مسكن و همسر و مركب و اشتغال خود يا فرزندانمان را حل نكرده ايم كه خمس بپردازيم.
پاسخ: اسلام، خمس را پس از تأمين هزينه ‏هاى متعارف و متعادل زندگى قرار داده است. تأمين نيازهايى مانند ازدواج خود يا فرزندان، تهيه مسكن و مركب و سفرهاى تفريحى و زيارتى و هدايا و مهمانى ‏ها و انواع هزينه‏ هايى كه در آن ريخت و پاش نيست و در نظر عموم مردم بجاست، مقدم بر خمس است ولى متأسفانه بعضى از مردم اسراف‏كارى و بلند پروازى و تجمّل‏گرايى و چشم هم چشمى را بهانه نپرداختن خمس قرار مى ‏دهند.
به هر حال خمس پس از تأمين زندگى عادى است. مثلاً اگر پنج ميليون تومان درآمد سال شما و چهار ميليون تومان خرج زندگى سالانه شما باشد، تنها خمس يك ميليون تومان يعنى دويست هزار تومان بر شما واجب است و از پنج ميليون تومان سود، نپرداختن دويست هزار تومان، بى‏انصافى است. راستى اگر باغ انگورى را به انسان ببخشند و بگويند در هر سال چند كيلو از انگور اين باغ را به صاحبش بدهيد، بى ‏اعتنايى به اين خواسته خلاف هر وجدان بيدار نيست؟
وسوسه ديگر
بعضى مى‏ گويند: ما خمس را خودمان به فقرا مى ‏دهيم و نيازى نيست كه به فقيه جامع الشرايط بپردازيم، اين افراد نمى ‏دانند كه خمس عبادت است و در عبادت تعبّد و مراعات دستور ضرورى است. قرآن با صراحت، گيرنده خمس را «ذى القربى» يعنى امام معصوم دانسته و امام معصوم فقيه عادل را جانشين خود قرار داده كه بايد مجارى امور به دست او باشد و در حوادث واقعه به او مراجعه كرد و او حرف آخر را بزند.
وسوسه ديگر
گاهى مى‏ گويد: بسيارى از مردم خمس نمى‏ دهند، ما نيز مثل همه.
پاسخ آن است كه در قيامت هر كس بايد پاسخگوى رفتار خود باشد و حساب افراد، جداگانه بررسى مى‏شود. قرآن صحنه‏ هاى تلخى از گفتگوى مجرمان در قيامت را بيان مى ‏فرمايد كه يكى از آنها اين است كه بعضى به ديگران مى‏ گويند: شما بودید که فریبکارانه از درِ راستى و خیرخواهى بر ما وارد مى شدید و با این شیوه ما را از راه به در مى کردید و ما را به این سرنوشت شوم افکندید. آنان مى‏ گويند: هرگز چنين نيست بلكه شما خود ايمان ‏آور نبوديد. «قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمينِ قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنينَ»(71) بنابراين ملاك عمل بايد عقل و دستور خداوند باشد نه جامعه. جمله معروف: «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو» بسيار نابجاست. اگر يك كشتى در حال غرق شدن بود و اكثر مسافرانش بخاطر ندانستن شنا غرق شدند، آيا صحيح است كه چند نفرى كه شنا مى ‏دانند خودشان را غرق كنند و بگويند: خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو!!
حضرت على عليه السلام مى‏ فرمود: « لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ »(72) از رفتن در راه حق بخاطر كمى افراد نترسيد. مگر حضرت ابراهيم يك موحّد در برابر انبوه مشركان نبود. مگر پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله در آغاز بعثت تنها نبود. به هرحال غفلت اكثريّت از خمس و زكات، دليل سرباز زدن ديگران نمى ‏شود.
به علاوه در برابر افرادى كه اهل خمس و زكات نيستند، افرادى جان و مال و آبروى خود را در راه اسلام دادند كه قرآن از آنان تجليل مى‏ نمايد و مى ‏فرمايد: « وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ…»(73) و « وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ »(74)

راه مقاومت در برابر وسوسه‏ ها
ما بايد در برابر وسوسه‏ ها و القائاتى كه مى‏ شود، جمله امام رضا عليه السلام را فراموش نكنيم كه فرمود: خمس وسيله حفظ و تبليغ مكتب ما و كمك براى بستگان و دوستداران ماست.(75)
و فرمود: «فعلى كلّ من غنم… فعليه الخمس فان اخرجه فقد ادّى حقّ اللّه ما عليه و تعرض للمزيد و حل له باقى ماله و طاب و كان اللّه اقدر على انجاز ما وعده العباد من المزيد و التطهير من البخل على ان يغنى نفسه مما فى يديه من الحرام الّذى بخل فيه بل قد خسر الدنيا والاخرة… فاتّقوا اللّه واخرجوا حقّ اللّه مما فى ايديكم يبارك اللّه لكم فى باقيه و يزكو فانّ اللّه عزّوجلّ الغنى و نحن الفقراء و قال اللّه: « لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ يَنالُهُ التَّقْوي‏ مِنْکُمْ »(76) فلا تدعوا التقرّب الى اللّه بالقليل والكثير على حسب الامكان و بادروا بذلك الحوادث واحذروا عواقب التسويف فيها فانما هلك من هلك من الامم السابقة بذلك»(77)، اگر خمس بدهيد حق خدا را داده و باقى مال براى شما حلال مى‏ شود و در معرض اضافه شدن قرار مى‏ گيريد و خداوند بر انجام وعده‏ ى لطفى كه به پرداخت كننده داده از هر كس تواناتر است، ايمان و توكل بر وعده‏ هاى الهى از تكيه بر مال حرامى كه در دست دارد و بخل مى‏ كند بهتر است زيرا او با نپرداختن خمس، خسارت دنيا و آخرت را براى خود كسب كرده است. پس، از خداوند پروا كنيد و از آنچه در دست داريد، حق خدا را بپردازيد تا خداوند در باقى مال شما بركت دهد و شما تزكيه شويد. (و بدانيد كه) خداوند بى نياز و ما فقير هستيم. قرآن (به كسانى كه قربانى مى‏كنند،) مى‏ فرمايد: خداوند از گوشت و خون حيوانات قربانى سهمى نمى‏ برد، ولى شما با اين عمل روحيه تقوى و قرب خودتان را به او نشان مى ‏دهيد پس خود را از قرب به خدا محروم نكنيد خواه كم باشد يا زياد و بدينوسيله حوادث تلخ را از خود دور كنيد و از عواقب سوء تأخير بترسيد (و بدانيد) دليل هلاكت امت‏هاى سابق همين تأخيرها بوده است.

دکمه بازگشت به بالا