گیرنده خمس در زمان غیبت کیست

گيرنده خمس در زمان غيبت كيست؟
آيه 41 سوره انفال براى مصرف خمس شش مورد تعيين كرده است كه سه مورد آن خدا و رسول و اهل ‏بيت پيامبرند. ما در بحث‏هاى گذشته گفتيم حق خداوند به رسول داده مى ‏شود، آن هم نه براى زندگى شخصى، بلكه براى مقام رسالت و امامت و براى تبليغ دين و عزّت اسلام.
ناگفته پيداست كه اهداف الهى و نبوى براى زمان خاصى نيست و چون اهداف ابدى است نياز به بودجه ابدى دارد. در اين زمان كه دست ما به پيامبر و امام نمى ‏رسد سهم آنان را بايد به كسانى بدهيم كه نزديك‏ترين افراد به پيامبر و امام باشند، علم و فكر، اعتقاد، زهد، شجاعت، بصيرت و تقواى آنان شبيه پيامبر و امام باشد، از علوم آنان بهره وافر داشته و اگر معصوم نيستند از حد اعلاى عدالت برخوردار باشند.
در روايات براى فقهاى متّقى تعبيراتى به چشم مى‏ خورد از جمله:
دژهاى اسلام، اُمناى اسلام، وارثان انبيا، اُمناى پيامبران، كفيلان ايتام اهل بيت‏ عليهم السلام(101) و كسانى كه مجارى امور و احكام را در دست دارند و امين بر حلال و حرام هستند اين تعبيرات ما را راهنمائى مى‏ كند كه در اين زمان حق خدا و رسول و امام را به اين افراد كه جانشينان پيامبرند بدهيم و آنان در راه تقويت عقائد و توسعه فرهنگ دينى و تبليغ و ارشاد و عزّت اسلام و مسلمين و مصالح آنان صرف نمايند.
امام هادى‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: « لَولا مَنْ یَبْقى بَعْدَ غَیْبَهِ قائِمِکُمْ علیه السلام مِنَ الْعُلَماءِ الدّاعینَ اِلَیْهِ وَ الدّالّینَ عَلَیْهِ وَ الذّابّینَ عَنْ دینِهِ بِحُجَجِ اللّهِ وَ المُنْقِذینَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللّهِ مِنْ شِباکِ اِبْلیسَوَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخاخِ النَّواصِبِ لَما بَقىَ اَحَدٌ اِلاَّ ارْتَدَّ عَنْ دینِ اللّهِ وَ لکِنَّهُمُ الَّذینَ یُمْسِکونَاَزِمَّهَ قُلوبِ ضُعَفاءِ الشّیعَهِ کَما یُمْسِکُ صاحِبُ السَّفینَهِ سُکّانَها اُولئِکَ هُمُ الاْفْضَلونَ عِندَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ »(102)
اگر فقهاى با تقوى، مرزبان افكار و عقايد دينى مردم نبودند، شبكه‏ هاى ابليسى مردم را از دين خدا دور مى‏ كردند. اين علما در عصر غيبت قائم ماعليه السلام همچون ناخداى كشتى محافظ مسلمانان آسيب پذيرند. در پايان امام هادى عليه السلام فرمود: اين افراد نزد خدا با فضيلت ‏ترينند.

امتيازات پرداخت خمس به فقيه جامع الشرائط
1- خمس، حقّ حاكم شرع است، قهراً بايد به حاكم اسلامى، فقيه عادلى داده شود كه امور دين و دنيا بدست اوست.
2- فقيه در دين، به حكم خدا و سنّت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و اهل بيت معصومش در مورد مصرف خمس آگاه ‏تر است.
3-  از آنجا كه عدالت و دورى از هوس شرط مرجع تقليد است، از ولخرجى و اسراف مصونيّت دارد.
4-  فقيه، ضرورت‏ها و نيازهاى دينى جامعه را بهتر مى‏ داند.
5-  تمركز وجوهات نزد فقيه جامع الشرائط قدرت و عزّت و نفوذ كلام و استقلال او را در برابر طاغوت‏ها بيشتر مى‏ كند.
6- وحدت رويّه و امكان برنامه ‏ريزى و جلوگيرى از تشتّت ،از ديگر بركات جمع شدن خمس در يك جاست. آرى مديريّت واحد، برنامه ‏ريزى واحد و تصميم واحد، مانع كارهاى تكرارى و سوء استفاده افراد نااهل مى ‏شود.
7- در دنيايى كه ما زندگى مى‏ كنيم، كشورهايى كه اختلاف نژادى، زبانى، سياسى، اقتصادى، نظامى، علمى، صنعتى و جمعيّتى دارند، هم پيمان مى ‏شوند تا در منافع و خطرات حامى يكديگر باشند و امروزه از دهكده جهانى سخن مى‏ گويند.
آيا در اين شرائط هر برنامه و سياستى كه مسلمين و توان رزمى و اقتصادى آنان را متحد كند بهتر نيست؟ مگر امام رضاعليه السلام نفرمود: « عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا »(103)، خمس پشتوانه مكتب ماست. آيا لازمه چنين امرى تمركز بودجه نزد فقيه جامع الشرائط نيست؟
8- در اسلام حل مسئله فقر به عهده حاكم اسلامى است. در روايات مى‏ خوانيم: حاكم بايد فقرا را بى ‏نياز كند به گونه‏اى كه اگر زكات كافى نبود، والى بايد از بودجه ‏هاى ديگرى كه در اختيار دارد مسئله فقر را حل كند. « فَإِنْ عَجَزَ أَوْ نَقَصَ عَنِ اسْتِغْنَائِهِمْ كَانَ عَلَى الْوَالِي أَنْ يُنْفِقَ مِنْ عِنْدِهِ بِقَدْرِ مَا يَسْتَغْنُونَ »(104)
بنابراين بايد حقّ اللّه (خمس و زكات و…) بدست او باشد تا بتواند به وظيفه خود عمل كند.
9- در سيره پيامبر اسلام و اهل بيت معصومش، خمس به صورت متمركز جمع‏ آورى شده است.
در موارد متعددى مى‏ بينيم كه آنان افرادى را در مناطق منصوب و مسئول جمع آورى خمس و متمركز كردن آن نزد خود مى‏ كردند تا طبق كتاب خدا و سنّت نبوى در جاى خود مصرف نمايند.
مثلاً در فرمان پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله به عمربن حزم مى‏ خوانيم كه او مأمور گرفتن خمس مردم بود. «امره ان يأخذ من الغنائم خمس اللّه»(105)
از توصيه ‏هائى كه به سلمان و ابوذر و مقداد شد اين بود كه خمس مردم بايد نزد حاكم اسلامى فرستاده شود. « إِخْرَاجِ الْخُمُسِ مِنْ كُلِّ مَا يَمْلِكُهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ حَتَّى يَرْفَعَهُ إِلَى وَلِيِّ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَمِيرِهِمْ »(106)
در ماجراى فدك نيز به مسئله گرفتن خمس اشاره شده است. «واخذ منهم اخماسهم»(107)
در تاريخ مى‏ خوانيم كه رسول خدا گاهى افرادى را كه براى گرفتن خمس منصوب كرده بود احضار مى‏ فرمود.(108)
در مسند احمد بن حنبل آمده كه حضرت على عليه السلام به عنوان مأمور گرفتن خمس از غنائم جنگى فرستاده شد.(109)
10- از بركات ديگر تمركز آن است كه اگر اشخاص ابتكار و طرحى دارند كه براى تبليغ و ارشاد و يا هر امرى كه براى عزّت اسلام و مسلمين مفيد است به همان مركز رجوع مى‏ كنند، چون مى‏ دانند قدرت مالى در كجاست، با نشاط و اميد طرح خود را مطرح مى‏ كنند و اگر برنامه‏ ريزى و مديريّت صحيحى در كار باشد طرح را بررسى و اجرا مى‏ كند، ولى اگر حق‏ اللّه در ميان صدها و هزاران نفر پخش شد طرح‏ها در ذهن‏ها كور و مبتكران متحير و نااميد مى‏ شوند.
11- از بركات ديگر تمركز آن است كه گيرندگان حقّ ‏اللّه مى ‏دانند به كجا مراجعه كنند و نزد هر كس گردن خم نمى‏ كنند و آبروى خود را نمى‏ ريزند.
12- از بركات ديگر تمركز آن است كه اگر حقّ ‏اللّه نزد مجتهد جامع الشرائط و حاكم عادل اسلامى جمع شد، تمام محرومانى كه از آن بهره‏ مند مى‏ شوند به آن مرجع وابسته و در راه اهداف والاى آن مجتهد عادل جان فشانى مى ‏كنند و ناگفته پيداست كه او بخاطر عدالت مردم را فداى هوسهاى خود نمى‏ كند زيرا كه اگر مجتهد و حاكم عادل به سراغ گناه و هوسهاى نامشروع خود رود بدون آنكه كسى او را عزل كند خود به خود عزل مى‏ شود.
البتّه تمركز خمس به معناى محروم كردن و خالى گذاشتن دست ديگران نيست، بلكه افراد زيادى كه مورد اعتماد و متّقى هستند، مى‏ توانند به نمايندگى از مقام مرجعيّت و ولايت، حقّ گرفتن و هزينه كردن خمس را در مواردى كه قرآن فرموده داشته باشند. همان گونه كه در سيره ائمه اهل‏ بيت‏ عليهم السلام مشاهده مى‏ كنيم نمايندگانى كه در بلاد اسلامى منصوب مى‏ شدند چنين مى‏ كردند.

دکمه بازگشت به بالا